د.ا.ن سلنا:
هری یهو بلند و شد و رفت. وات د فاز؟:/
تی:من میرم دنبالش
بعد اونم رفت:/
لیام:من میرم دنبال تی.
عاریانا بدبخت از حرفای هری ناراحت شده بود. رفتم پیشش.
سل:هی ناراحت نباش پارتی تو بهترین پارتی عیه که من اومدم.
کندال:عاره مطمئنم بهترم میشه.
عاری:مرسی بچه ها😔
سل:میرم برات مشروب بیارم.
عار:تنکس
بلند شدم که نایلم با من یلند شد اومد دنبالم.
نایل:خب...اممم....سل...میشه برام یه کاری کنی؟
سل:عاره حتما
نایل:میشه به عاری بگی بیاد بالا تو اتاقش کارش دارم😅
سل:اوه حتما😂
نایل بیچاره سرخ شده بود از خجالت.
برگشتم پیش عاری.
کندال:واسه چی باز اومدی؟😒
سل:دوس داشتم😏
رغتم بغل گوش عاریانا.
سل:عار نایل گف بری بالا تو اتاقت کارت داره.
عاری:اوه
عارم مثه نایل سرخ شد. اوخی دوتا خجالتی سکسشون دیدن داره😐😂
رفتم واسه خودم مشروب بیارم و بخورم.
یه لیوان ودکا ریختم و اومدم برم که برگشتم خوردم به یکی.
سل:وای ببخشید
جو:اشکالی نداره
فاااکک حالا باید بخورم به جو؟ کیر تو شانسم.
اومدم از کنارش رد شم که دستشو گذاشت رو شونمو نگهم داشت.
سل:بزار برم😒
جو:نمیخورم جوجه میخوام یکم حرف بزنیم.
سل:بنال.
رفت سمت ودکا از اون بطری عی که من ریختم واسه خودش ریخت. یکم از ودکام خوردم تا اروم باشم.
سل:زرتو بزن😒
جو:این ظرز حرف زدن به یه لیدی خوشگل نمیاد.
سل:😒
گوشیشو در اورد و فک کنم به یکی اس داد.
بعد چن دیقه یه اهنگ خیلی بلند پخش شد. شعت این چه اهنگیه😫
جو:....................
فقط لباش تکون میخورد صداش نمیومد.
سل:چیییی؟
جو:میخواااییی بریییم برقصیییم.
واات؟! همینم مونده با این اشغال برقصم🖕
سل:نهههههههه.
جو دستمو گرفت و برد وسط.
سل:وات د فاک؟!
رسیدیم وسط و جو شرو کرد رقصیدن. خدا چه گیری کردما. چرا این جو اینقد شنگول میزنه؟ اهنگش همچین بدم نبود. منم شرو کردم رقصیدن و سعی کردم اروم باشم. من که شرو کردم به رقصیدن جو یه پوزخند مسخره زد.
YOU ARE READING
Alone
Fanfiction زندگی چیز عجیب و پیچیده ایه ممکنه تو زندگی هدفای کوچیک و بزرگی داشته باشی ممکنه آرزوهای کوچیک و بزرگی داشته باشی همینطور ممکنه به هیچکدوم ازین هدفا و آرزوها نرسی و کلی سختی بکشی ولی باید باهاش کنار بیای ، ممکنه این سرنوشتت باشه یه فن فیک مخ...
