Part 74

262 7 0
                                    


د.ا.ن هری:
به اون آدرس لعنتی ای که باربارا گفت رفتم
اینجا یه بار فاکی هستش که معلوم نیست چرا
گفته بیام اینجا
رفتم تو بار و دنبال باربارا گشتم
اونجا رو صندلی نشسته و داره
یه کوفتی میخوره
رفتم سمتش
هز:برای چی گفتی بیام اینجا؟
باربی:اوه هز...
اینو گفت و بعد اومد سمتم
و بغلم کرد
باربی:دنیل...اون..با..یکی...
هز:قبلا بهت گفتم اونو ولش کن،ارزششو نداره .
زد زیر گریه
کاری که همیشه میکنه
اومد نزدیکم و خودشو با اهنگ تکون میداد
بوی ویسکی لعنتی
دهنش داره خفم میکنه
اون مسته
هز:تو زیادی خوردی،بوی گند ویسکی دهنت آدم میکشه.
در جوابم سرشو تکون داد
و یه لبخند مسخره زد
و دستشو کشید رو گونه هام
حالم داره ازین هرزه بازیاش بهم میخوره
هز:هنوز جواب سوالمو ندادی،چرا گفتی بیام؟
باربی:من..جز تو کسیو ندارم...
اینو گفت و
بدنشو چسبوند بهم و با اون آهنگ
مسخره تکون میخورد
هز:وات د فااااک؟!
اینو گفتم و آروم هلش دادم
که بره اون طرف
دوباره اومد سمتم
اون یه هرزه ی لعنتیه
که باعث میشه بخوام همه اینجارو خراب کنم....
..
د.ا.ن تیلور:
بعد از اینکه هری اونجوری
رفت بیرون
دیگه نتونستم بخوابم
ینی کجا رفت؟
ینی که بهش زنگ زد؟
فکرامو با صدای
اس ام اس گوشیم ریختم بیرون
صفحه گوشیمو باز کردم
چنتا اس ام اس بود
ولی از شماره ناشناس
خوندمشون:
*اگه تا نیم ساعت دیگه به این آدرس نیای زندگیتو نابود میکنم و خودتم به فاک میری هرزه*
*آدرس:.....*
*به نفعته که بیای وگرنه برات بد تموم میشه و همینطور برای اون مرتیکه ی چشم سبز*
وات؟؟!!!
این اس ام اسای ناشناس ترسوندم
مرتیکه چشم سبز؟؟
هری؟؟؟
نمیخوام بلایی سر هری بیاد
نمیخوام زندگی خودمم نابود شه
با ترس و لرز از خونه زدم بیرون
و سوار ماشینم شدم و سمت
اون آدرس حرکت کردم
بالاخره رسیدم به اون آدرس
اینجا یه باره
کی بوده که میخاسته من بیام به یه بار؟
آروم رفتم تو
رفتم سمت صندلیا تا بشینم اونجا و منتظر یه اتفاق بد باشم
که....
اون...باربارا..ه..هری!!!!
هری داره با باربارا میرقصه!!
هری...اون..
چطور تونست؟!
نتونستم جلوی اشکای مزاحممو بگیرم
از بار زدم بیرون و دویدم
فقط چند قدم از بار دور شده بودم که...

AloneWhere stories live. Discover now