5|i don't work with guns

1.5K 421 112
                                    






"اسمت چیه؟"

سوال ناگهانی لویی باعث شد هری به سمتش برگرده و چند قدم بهش نزدیک بشه."هری،هری استایلز"

لویی سرشو به معنای فهمیدن بالا و پایین کرد و این اسمو توی ذهنش سپرد."خیلی خب.برام لباس بیار"

ابروهای هری با شنیدن درخواست لویی بالا پریدند."چی؟"

"نفهمیدی چی گفتم؟لباس؛چیزیه که ادم تنش میکنه"

"برای چیته؟"

لویی چشماشو برای هری چرخوند.ادم تا چه اندازه میتونه خنگ باشه؟فقط امیدوار بود که پشیمون نشه از تصمیمش."خودت چی فکر میکنی؟نکنه میخوای به جای همکاری باهات،از سرما تلف شم؟"

هری با شنیدن جواب لویی اول گیج شد و بعد دوزاریش افتاد که چخبره.پس قبول کرد!
لبخند بزرگی زد و به لویی نزدیک شد.خنجر کوچیکشو در اورد و به سمت لویی خم شد و طناب های که باهاش دست‌های لویی رو بسته بودند رو بُرید.قبل از اینکه ازش دور بشه،دستشو پشتش روی صندلی گذاشت و با فاصله روی صورتش خم شد.لبخندی زد"هوشتو تحسین میکنم،انتخاب خوبی بود"

اون از این فاصله میتونست ببینه که چشم های لویی چطور با توجه به محیط،رنگش تغییر کرده و به رنگ سبز در اومدند اما رگه های ابی هنوز در اون‌ها دیده میشد.اون چشم های سبز ابی الان مستقیم بهش دوخته شده بودند و خب،شدیدا عصبی بودند.

هری صاف ایستاد و گلوشو صاف کرد.
"به لیام میگم بیاد بهت لباس بده"

لویی واکنشی نشون نداد و هری بدون نگاه کردن بهش از اونجا دور شد.به سمت لیام که مشغول تمیز کردن اسلحه‌اش بود رفت و بالای سرش ایستاد که باعث شد لیام قهوه‌ای هاشو به هری بدوزه."لیام،برو به تاملینسون لباس و تفنگ بده"

"قبول کرد؟"لیام با تعجب گفت و کنار هری ایستاد.

"پس چی؟کسی میتونه به من نه بگه؟"هری با اعتماد به نفس گفت و ابروهاشو برای لیام چند بار بالا انداخت.

لیام سرشو با تاسف برای رئیسش تکون داد و با گفتن "تو هیچوقت عوض نمیشی" ازش دور شد.به سمت لویی که از صندلی بلند شده بود و مچ دست هاشو ماساژ میداد رفت.
"هی!حالت خوبه؟"

لویی با شنیدن صدای اون،به سمتش چرخید و دست از دید زدن مکان برداشت."خوبم"

"وقت نشد باهم اشنا شیم،من لیامم"لیام با لبخند کمرنگی گفت و دستشو به سمت لویی دراز کرد.

لویی دست لیامو گرفت و متقابلا باهاش دست داد."لویی"

"خیلی از اشناییت خوشحالم لویی! میدونی،من همیشه دوست داشتم تورو بیینم"لیام با اندکی خجالت گفت و چشماشو از لویی دزدید.

illegal|l.SWhere stories live. Discover now