همانند لمس گلبرگ های نرم، هنگام عبور از کنار انگشتان چقدر مخملی و حساساند. یا بوی باران چطور؟ چطور همانطور که زمین بوی گناه میدهد آن را تمیز و به آن بوی پاکی هدیه میدهد؟
اما هیچ کدام از این ها قابل مقایسه با ملاقات آلفا با امگایش نیست. وقتی که برای اولین بار یکدیگر را لمس میکنن و جذب عطر طرف مقابلشان میشوند. خاطره ای که حتی در لحظات پیری فراموش نخواهند کرد.
در اولین ملاقات با سولمیتشان، انگار که دنیا ایستاده و هیچ چیز نمیتواند با این خلسه مقابله کند. آن ها برای زندگی و پشت سر گذاشتن مشکلات به یکدیگر نیاز دارند. یا به زبان ساده تر: یک امگا در صورت نداشتن آلفایش میمیرد، تنها تر و افسرده تر میشود. برای یک آلفا هم به همین طریق است، البته با خشم و پرخاشگری بیشتر...
____________________
سلام به همگی...
همونطور که میبینید این یه فیک امگاورس با کاپلای اصلی تهکوک، نامجین و یونمین هستش^-^
فقط هشدار بدم محوریت یونمین بیشتره!! بعدا نگین نگفتی!!؟
توجه کنید که براساس ژانراش یعنی امگاورس و امپرگ قطعا تخیلی هستش^-^
قسمتای زیادی داره و نمیدونم با چه اعتماد به نفسی شروعش کردم...😑
خودم هنوز کامل نخوندمش و میخوام با شما جلو برم، پس امیدوارم حمایت کنید♡~
دقت کنید این داستان ترجمهایه...پس هراتفاقی افتاد من مقصر نیستم!!😄
شروع آپ بعد از تموم شدن Plot Twist...Original Story By: JinJin0309
YOU ARE READING
Alpha & Omega || Persian Translation
Fanfiction▪︎خلاصه: زندگی روزمره در خانه ی پک بین کاپل های داستان جریان داشت...اما چی میشه اگه صلح چندین ساله ی بین گرگینه ها و انسان ها نابود بشه؟ یـــه جنگـ بزرگـــ در راههــ •ژانر:درام،انگست،رمنس،اسمات،امپرگ،امگاورس •کاپل اصلی:یونمین •کاپل فرعی: ویکوک، نامج...