〚 Episode 28 〛
حرفش تموم نشده بود که صدای بلند کریس توی خونه پیچید
کریس : کار خودشه!
سمتش برگشتن و سوالی نگاهش کردن
هورا : کار کی؟
نگاه کریس روی برادرش ثابت موند : اون روزی که بحث کردید ، خانم پارک اومده بود دیدن بکهیون ، انگار چند دقیقه هم باهم حرف زدن
شوکه از جاش بلند شد : چی؟ برای چی؟
نگاهش روی چانیول چرخید : نمیدونم ... انگار بکهیون هم باهاش بحث کرده ، دعواشون شده بیشتر از سمت بک
چانیول : برای چی باید بره با بکهیون حرف بزنه؟ کی فهمیدی؟
سر تکون داد : نمیدونم ، سهون گفت چند روز پیش و من ... خدای من
دست توی موهاش کشید : من اصلا حواسم سرجاش نبود که بفهمم ، چند روز پیش که مادرتو یهو دیدیم توی بیمارستان که برای دیدن لوهان اومده بود سهون گفت
چشم بست و نفسش رو با شدت بیرون داد : خدای من
چانیول نگاه سردرگمش روی برادرش چرخوند : یعنی ... یعنی میخوای بگی که
نگاه ژانگ روی پسرش چرخید : احتمالا حرفاش برای بکهیون باعث سوتفاهم شده
کریس سر تکون داد : مطمئنم که نه ، از قصد اونطوری حرف زده
گوشیش رو از توی جیبش بیرون کشید : باید بگم جونگین بره ببینه چیکار کردن
هورا سریع به حرف اومد : نه
پدرش متعجب نگاهش کرد : دیونه ای تو؟ جونگین رو بفرستی؟
چانیول در مونده سرجاش نشست ؛ باورش نمیشد ، یعنی ممکن بود مادرش باعث تموم اون افکار و حرفای بک شده باشه؟
حتی فکر به اینکه ممکنه چه حرفایی به بکهیون زده باشه باعث میشد عرق سرد روی کمرش بشینه ؛ مادر و پدرش علاوه بر همه چی رک بودن ، بیش از حد رک و همیشه فکر میکردن افکارشون درسته و هرچی که خودشون فکر میکردن رو هم به اجبار توی مغز بقیه هم میچپوندن
با یادآوریه حرفای بکهیون نگاه نگرانش سمت هورا برگشت
چانیول : اون ... اونشب بک میگفت میخوای ازدواج کنی ... یعنی ... یعنی ممکنه چون ... چون شنیده بود اون حرف رو زده باشه؟
هورا کنار پسرش نشست و دستش رو گرفت : فعلا صبر داشته باش مامان بذار ببینیم چخبره اصلا
ژانگ : جونگین نمیتونه باهاشون حرف بزنه
کریس کلافه نگاهی به پدرش کرد : پس کی؟
هورا جدی و محکم به حرف اومد : جونگین نمیتونه ، اصلا نمیشه اون دعوا راه میندازه منطقی صحبت نمیکنه که ببینه دقیقا ماجرا از چیه ؛ یکی باید بره باهاشون حرف بزنه که پخته باشه ، منطقی باشه سریع دعوا راه نندازه و بفهمه دقیقا کل ماجرا چیه
YOU ARE READING
Haumea
Fanfiction🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کر...