〚 Episode 49 〛
نگاهی به آلفاش که روی صندلی خوابش برده بود انداخت و سمتش رفت
یک ساعت دیگه میرسیدن و آلفاش بالاخره تونسته بود کمی استراحت کنه ؛ تمام این چند روز درگیر شرکتش بود و بستن قرارداد های جدید
کنار آلفا نشست ، از وقتی که شرکت هاشون باهم یکی شده بودن و دوباره جمعشون داشت سه نفره میشد چانیول غیر مستقیم اجازه نمیداد کاری رو انجام بده
میترسید از اینکه اتفاقی بیفته و خودش هم مشکلی نداشت
بحث بچه ی عزیزشون بودو مخالفتی نداشت برای اینکه مدتی از کارها و علایقش دور باشه
دست جلو برد و موهای نیمه بلند آلفا رو نوازش کرد ؛ نگاهش به آرومی چرخید توی اتاقک ، همون اتاقی که جونگین گفته بود فقط دو نفر میتونن واردش بشن
چانیول برای استراحت و دور بودن از بقیه همین اتاق رو انتخاب کرده بود و البته که به مهماندار گفته بود تنها کسی که میتونه توی اتاق بیاد و بمونه بکهیونه
آهی کشید و کمی روی صندلیش تکون خورد ، عرق سردی که از تیغه ی کمرش پایین میرفت و گرم شدن بدنش نشون میداد چیزی که منتظرش نبود داره اتفاق میفته
البته که بخاطر کوچولوش و مارک شدنش کمی دوره های هیتش بهم ریخته بود و به خوبی متوجهش بود که داره اتفاق میفته ، از طرفی دوست داشت توی هواپیما بقول جونگین فانتزی هایی بسازه و از طرفی نمیخواست استرس داشته باشه
چانیول : تو چرا یکم نمیخوابی؟
دستش رو به سرعت کشید : ببخشید ، بیدارت کردم
لبخند خسته ای زد و با گرفتن دست امگا جلو کشیدش و روی پای خودش نشوندش
چانیول : نه عزیزم ، هنوز خوابم نبرده بود
دستش دورکمر پسرکوچیکتر پیچید : نگفتی چرا یکم استراحت نمیکنی؟ باید یکم بخوابی
بکهیون : برسیم میخوابم مشکلی نیست
دست آزادش رو حرکت داد و شکم امگا رو نوازش کرد : خوبه؟
سر تکون داد : آره خوبه
چانیول : کی میشه که بتونم هردوتون رو توی بغلم بگیرم ؟
ابروهاشو بالا داد : الان نمیتونی؟
لبخند زد : میتونم ، ولی دلم میخواد بتونم جسم هردوتون رو جداگونه توی بغلم بگیرم و نوازشتون کنم
سرش رو ، روی شونه ی آلفا گذاشت : به زودی ، به زودی میتونیم هردومون جسم کوچولوشو توی بغلمون بگیریم
نفس عمیقی کشید تا بوی امگا توی سلول های مغزش رسوخ کنه
بوسه ای روی گردنش گذاشت و کمرش رو نوازش کرد : فکر میکردم پیش بقیه میمونی
YOU ARE READING
Haumea
Fanfiction🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کر...