Haumea 46

3.4K 789 142
                                    

〚  Episode 46 〛

دستش به آرومی روی شونه ی بکهیون نشست و کمی روش خم شد

بینیش رو توی گردن بکهیون فرو برد و تکون خوردن آروم امگا باعث نشد عقب بکشه

بوی فرومونی که تازه داشت حس میکرد جدی بود

چشماش درشت شد ، اینکه چرا تا قبل از این بوی فرومون رو نفهمیده بود اما حاضر بود قسم بخوره که تا قبل از اینکه بخوابن هم بکهیون همچین فرومونی نداشته

اهی کشید نگاهش روی امگا چرخید و بازوش رو به ارومی لمس و نوازش کرد

با صدای غرلندی نگاهش رو از امگا گرفت و به بچه گربه نگاه کرد

لبخندی به چشمای درشت و بازش کرد؛ روی کمر خوابیده و انگشتای بکهیون روی شکمش انگار حس خوبی بهش میداد که بی حرکت و بی صدا مونده بود سرجاش

دست جلو برد و اروم بلندش کرد : چیه کوچولو؟ گشنه ت شده که بیداری؟

بکهیون اما با حس خالی شدن دستاش چشماش باز شد و نگاهش دنبال بچه گربه گشت

چانیول : جانم

سرش برگشت و به چانیولی که پشتش نشسته بود نگاه کرد

چانیول : اینجاست

نگاهش بین دستای بزرگ چانیول چرخید

چانیول : فکر کنم گشنه شه ، من حواسم بهش هست

روی امگا خم شد و بوسه ای به لب هاش زد و با بالاتر بردن سرش روی شقیقه ش رو بوسید

چانیول : تو بخواب

فرومون های شدت گرفته ی بکهیون با بیدار شدنش نشون میداد که توهم بعد از خواب نبوده

بکهیون هومی کرد و با نیم نگاهی به بچه گربه " باشه " ای گفت و چشم بست

حرفی که توی دهنش بود و برای گفتنش تردید داشت رو قورت داد و با بلند شدن و قدمای بلندش اتاق رو ترک کرد

بیصدا سمت اشپزخونه رفت و بچه گربه ی توی بغلش رو ، زمین گذاشت و سمت یخچال رفت

شیر مخصوصش رو برداشت و با ریختنش توی ظرف روی گاز گذاشتش

زیرش رو با شعله ی کم روشن کرد

شیشه شیر مخصوصش رو برداشت و به بالا اومدنش از شلوارش نگاه کرد

چانیول : واقعا؟ میخوای انقدر عجول باشی؟

خندید و با گرفتنش دوباره روی زمین گذاشتش و سمت یخچال رفت

نگاه به ساعت توی اشپزخونه انداخت

" 05:16 "

مطمئن بود دیگه نمیتونه بخوابه وقتی قرار بود ساعت 6 همه بیدار بشن و 7 از خونه بیرون بزنن تا به پرواز برسن

HaumeaWhere stories live. Discover now