Haumea 52

2.6K 714 148
                                    

〚  Episode 52 〛

با صدای ناله مانند آرومی نگاه هردوشون سمت جونگین که مقابلشون نشسته بود برگشت

لوهان چشم ریز کرد : برای چی ناله میکنی؟

سرش رو بالا برد و به برادر کوچیکترش نگاه کرد : خوشحالم

سهون : جدیدا خوشحالی ناله میکنی؟ عوض شده تنظیماتت؟ قبلا داد میزدی

نفسی کشید : ببند دهنتو سهون! الان نمیتونم داد بزنم که ... یهو همه جا سکوت من داد بزنم

با دست به بکهیون و لوهان اشاره کرد : فکر میکنی این دوتا انگار مورچه کنارشون داد زده آروم میمونن احمق؟

سهون : خب پس کلا بیخیال ذوق کردن شو

جونگین : از تو نظر نخواستم

بکهیون کلافه مابین بحثشون اومد و به نوعی برادرش رو ساکت کرد

بکهیون : خسته نشدی بس که جمع شدی توی خودت و به اون عکسا نگاه کردی؟

جونگین : این اصلا خسته کننده نیست

با نیشی که باز میشد هر سه عکس رو به صورتش چسبوند و خودش رو، روی کاناپه انداخت

جونگین : کیوتای خوشگل من

کریس نگاه پوکری بهش انداخت : میشه دو دقیقه اون عکسا رو بدی ما هم یه چند دقیقه بیشتر ببینیم؟

با سرعت از حالت دراز کشش بلند شد و سرجاش نشست

جونگین : نخیر گم بشین ... اینا رو دادن به خودم

و با بلند شدن و قدمای بلند سمت راهرو راه افتاد اما قبل از اینکه به اتاق برسه یک نفر با سرعت از کنارش رد شد

سرش برگشت و بکهیونی رو دید که وارد دستشویی شد و بدون اینکه در رو ببنده روی زمین زانو زد

جونگین اما با انداختن سریع عکس ها روی میز توی اتاق سمت دستشویی رفت و در رو پشت سرش بست

میدونست لوهان نمیتونه بدون واکنش بمونه و خودش رو میرسونه اما نمیخواست حال برادرش هم با دیدن بکهیون بد بشه

جونگین : بک

کنارش نشست و سعی کرد بکهیونی که با بیرون ریختن هرچی که توی معده ش بود رو نمیتونست نفس بکشه رو آروم کنه

دست روی کمرش میکشید و موهای نیمه بلندش رو بالا نگه داشته بود

جونگین : میخوای با چانیول تماس بگیرم؟

سر تکون داد و بالاخره حجم زیادی از هوا رو توی ریه هاش کشید

باز شدن در اتاقک دستشویی باعث شد سر آلفا برگرده و به سهونی که داخل میومد نگاه کرد

سهون : چیشده؟

پلک آرومی زد : حالش بد شد

با رد شدن از کنار جونگین ، طرف دیگه ی برادرش نشست و بکهیون با حس رایحه ی هردو آلفا نفس عمیقی کشید

HaumeaWhere stories live. Discover now