〚 Episode 14 〛
_________
نگاهش روی برادرش چرخید که گوشه ای جدا از سهون نشسته بود؛ ابروهاش بی اراده بالا رفت
امکان نداشت لوهان و سهون باهم اینطوری دعوا کنن جز مواقعی که بحث میکردن و ترجیح میدادن از همدیگه دور باشن
نگاه سوالیش آروم سمت کای برگشت و خیره نگاهش کرد
اما کسی که متوجه ی نگاهش شد ، دوست پسر برادرش ، کیونگ بود
سر تکون داد و آروم لب زد " چشونه؟ "
کیونگ پلکی زد و با جمع کردن لباش و بالا دادن ابروهاش از وخامت اوضاع خبر دادپوفی کشید ؛ لوهان و سهون میتونستن جایزه ی بد دعوا ترین کاپل قرن رو برای خودشون بگیرن
تکون خوردن بکهیون باعث شد سمتش برگرده و به بلند شدن و گوشیه در حال زنگ خوردنش نگاه کنه
بی هیچ حرفی سمت تراس رفت ؛ با رفتن توی بالکن کوچیک سالن در رو بست و روی صندلی نشست
نگاه خیره ش روی امگاش چرخید ؛ با لبخند جواب تلفنش رو داد و مشغول گفتگو شدنمیدونست کیه اما ناراحت بود چون نمیخواست توی این شرایط بکهیون هنوز هم مشغول به کار باشه
تنها چیزی که برای امگا میخواست استراحت کردن بود
کریس : شما دوتا چتونه؟
نیم نگاهی به مخاطبای حرف کریس که برادرش و دوست پسرش بودن کرد و دوباره خیره شد به امگاش که هنوز توی بالکن نشسته بود
سهون : هیچیمون
چانیول : زر نزن!نگاه سهون سمت آلفایی برگشت که حتی نگاهش نمیکرد
سهون : من کار تو رو انجام نمیدم
نیم نگاهی به سهون کرد و انگشت وسطش رو نشونش داد
سوهو : اصلا هاله ی سیاه بینتون قابل دیدنه!
سهون : اشتباه میکنی
کای نیم نگاهی بهش کرد : شما دوتا وقت داشته باشین و باهم لاس نزنید؟ عمرا!سهون در حالی که پف فیلی توی دهنش میذاشت نیم نگاهی سمت برادر کوچیکتر دوست پسرش کرد
سهون : حالا داریم مراعات میکنیم شما مشکلی دارین؟
کای شونه ش رو بالا داد : مشکل نه فقط برامون عجیبه
سهون : عجیب نباشه چون
لوهان : من باردارم!
حرف سهون نصفه موند و نگاه متعجب همه سمت امگای نشسته روی صندلی راحتیه تابی برگشت
چانیول : چی؟حرفی که حتی چانیول رو وادار کرد تا نگاهشو از امگاش بگیره و به برادرش نگاه کنه
سهون : یعنی چی؟
نگاه جدیه لوهان سمت دوست پسرش برگشت و تنها همین نگاه برای تایید راست بودن حرفش کافی بود
کیونگ : لوهان ... چی داری میگی؟
صدای در تراس باعث شد نگاه چانیول سمت امگاش برگرده که در تراس رو باز میکرد و داخل میومداما چیزی که حس میکرد بوی عطر قوی شده ی امگاش بود که به راحتی حس میشد و مطمئن بود اگر هر زمان دیگه ای بود نگاه متعجب بقیه رو به خودش جلب میکرد
بکهیون اما متعجب به چهره های بهت زده نگاه کرد
بکهیون : چیشده؟
منتظر برای جواب همه رو نگاه کرد اما لوهان بود که با برگشتن سمتش جوابش رو داد
YOU ARE READING
Haumea
Fanfiction🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کر...