Haumea 44

3K 746 104
                                    

〚  Episode 44 〛

صدای در باعث شد سرش رو از توی برگه هایی که مقابلش تلمبار شده بودن بیرون بکشه

چانیول : بیا تو

دختر جوونی که منشیش بود داخل رفت : آقای بیون تماس گرفتن ، گفتن منتظرشون بمونید میان اینجا

هومی کرد و نگاهش رو از منشی گرفت : بکهیون؟

دختر سر تکون داد : بله

چانیول : اوکی پس

نگاهی به ساعت انداخت : تو میتونی بری ، کاری دیگه ندارم

منشیش با گفتن بله و تعظیم کوتاهی از اتاق بیرون رفت ؛ چانیول اما دستاش تند مشغول کار شدن ، تا قبل از رسیدن بکهیون باید تموم کارهاش رو انجام میداد

نگاهش به سرعت و دقت روی کلمات روی کاغذ و لپتاپ میچرخیدن و از درست بودنشون مطمئن میشد

صدای زنگ گوشیش باعث شد آهی بکشه ؛ باورش نمیشد بکهیون انقدر زود اومده

کمی خودش رو عقب کشید و گوشی رو از توی جیب شلوارش در آورد

دیدن اسم کریس باعث شد نفس راحتی بکشه و در حالی که گوشی رو جواب میداد و کنار گوشش میذاشت دوباره نگاهش رو به برگه ها بده

چانیول : بله

کریس : کجایی؟

چانیول : هنوز شرکتم

صدای کریس بالا رفت : یعنی چی هنوز شرکتم! گمشو زودتر بیا دیگه قرار بود بری غذا بگیری ولی هنوز نیومدی

صدای بلند جونگین به گوشش رسید : گشنمونه

چانیول : انقدر گشنتونه سفارش بدید خب

کریس : مرتیکه بهت گفتم بری از اون رستورانه بگیری! این سمت میاره آخه؟

چانیول : اگر به من گفتی پس صبر کن کارم تموم بشه بعد میرم میگیرم

مکثی کرد : در ضمن منتظر بکهیونم ، میاد اینجا باهم برمیگردیم

کریس : هرچی ، زود باشید نره خرا من گشنمه!

آهی کشید ؛ البته که نمیتونست شکایتی کنه چون خودش هم تو دسته ی همیشه گشنه ها بود

چانیول : باشه باشه

دست برد و گوشی که با شونه ش روی گوشاش نگه داشته بود رو گرفت و قطع کرد

چانیول : همیشه ی خدا فقط باید داد بزنن انگار

گوشی رو ، روی میز انداخت و بی توجه به چیزی مشغول کارش شد

وقتی به خودش اومد که دو تقه به در خورد و دستگیره ی در به آرومی فشرده شد

چانیول : بیا

در مدل چرمی اتاقش باز شد و چهره ی بکهیون توی قاب در پیدا شد

HaumeaМесто, где живут истории. Откройте их для себя