〚 Episode 53 〛
________________
روی تخت خم شد و نگاهش روی هردو بچه ی خوابیده چرخید
چانیول فکر میکرد هر لحظه ممکنه از چشمای برادرش ستاره بباره روی صورت بچه هاش
نزدیکتر شد بهش و به جونگینی که با نزدیک بردن صورتش اروم بوشون میکرد لبخند زد
چانیول : نمیخوای بری خونه؟ یه روزه اینجایی نتونستی درست بخوابی
سر تکون داد وصاف ایستاد : نه... میمونم! دست تنها نمیتونی باشی که
لبخندی به برادرش زد : برو سهون میاد
سر تکون داد : نه سهون بهتره بمونه پیش لو ، سون وو بهونه ش رو میگیره
چانیول : کریس یا سوهو میتونن بیان ، تو
جونگین : خیلی اصرار داری بیرونم کنیا حواسم هست
صدای ارومی باعث شد سر هردوشون برگرده
بکهیون : چان
آلفا با سرعت سمتش رفت : جانم
کنار بکهیون ایستاد و دستش رو گرفت : بالاخره تصمیم گرفتی که بیدار بشی بعد از یه روز کامل
دکمه ی کنار تخت رو زد تا دکتر و پرستار رو خبر کنه
امگا پلک روی هم فشرد و نفس عمیقی کشید
بکهیون : بچه ها ... خوبن؟
الفا توی صورتش خم شد : خوبن عزیزم
بوسه ای روی پیشونی امگاش گذاشت : مگه با اون همه مراقبتای تو میتونن خوب نباشن؟
بکهیون : میخوام
سعی کرد خودش رو بالا بکشه : میخوام ببینمشون
جونگین سمت تختای کوچیک رفت و هردو بچه رو به آرومی و دقت توی بغل گرفت
چانیول اما با گرفتن کمر امگا کمکش کرد با کمی بالا کشیدن خودش به بالشت تکیه بده
نگاه بکهیون از الفاش گرفته و سمت جونگین کشیده شد
دوتا بچه ی کوچیک ، شاید کوچیک تر از حد انتظار امگا توی بغلش جا گرفته بودن
مردمکاش نگران روی هردو بچه ش چرخید
قلبش از میم مالکیت مغزش لرزید و تندتر شروع به تپیدن کرد
خودش رو جلو کشید و دردی که حس کرد باعث نشد عقب بکشه
چانیول نگهش داشت : اروم باش
جونگین با قدمای بلند خودش رو به طرف دیگه تخت رسوند و یکی از بچه ها رو توی بغل امگا گذاشت
جونگین : دخترت
و به بچه ی توی بغل خودش اشاره کرد : و پسر کوچولوت
YOU ARE READING
Haumea
Fanfiction🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کر...