- اونا با همن؟
+ اونا؟ نه نه.
- چی میگی نمیبینی دختره چجوری ازش آویزونه؟
+ فقط دوستن. مدلشونه.
سومین شراب قرمز و از دست پیشخدمت گرفت و همزمان چشم غره ی اون و برادرش و حس کرد.
با بی اهمیتی دوباره به ساعت نگاه کرد. این دومین بار بود که درخواست کرده بود مرخص شه و دو بار نه شنیده بود
بنابراین تصمیم گرفته دیگه کسی و عصبی نکنه و درست سر جاش بشینه.از سر میز بلند شد و به سمت میز بیلیارد رفت که دو تا از دوستای قدیمیش داشتن بازی میکردن. میز و از اول چید و یه چوب برداشت و روی میز خم شد.
چشم هاش و به سمت دختر و پسر دور از دید چرخوند که گوشه ی سالن روی مبلی نشسته بودن. دختر پاهاش و روی پاهای پسر گذاشته بود و عمیقا درگیر بحث بودن. لبخنداشون نمیتونست از اونی که بود واقعی تر باشه.
پسر دستشو روی بای دختر حرکت داد و واکین چشمشو به توپ های روی میز انداخت و اولین ضربه رو زد. دو امتیاز.
از گوشه ی چشم هاش میتونست حرکات اون دو نفر و ببینه.
شراب و تموم کرد و دستش و به سمت سینی پیشخدمت برد که پیشخدمت مسن با اخم کوچیکی دستش و به نرمی کنار زد.
چرخید به سمت میز و تو یه میلی متری دختر قرار گرفت. با لبخند شیرینش...
-واکین.
دختر نزدیک تر شد.
-فکر کردم بعد شام رفتی اتاقت."اگه حواست بود عجیب بود"
واکین صدای تمسخر آمیز کسی و از بشتش شنید و خوشحال شد وقتی دید دختر جلوش صدای اونو نشنیده بود.جواب داد:
+نه..میخواستم برم ولی گفتم یه دست بازی کنم. یکم دیگه میرم.-اوه اره..بالاخره دیروقته.
واکین پیشخدمتی و دید که از بشت نزدیک شد و کتی رو نزدیک میاورد. دختر کت و روی شونه هاش انداخت.
-خب. میبینمت؟ دفعه ی بعدی بیشتر حرف میزنیم.واکین سرش و تکون داد.
+حتما..حتما."وایولت؟"
بسر دیگه از دم در صدا زد.
وایولت نزدیک واکین شد و گونش و بوسید.
-اوه راستی.واکین سرش و بلند کرد.
-من یه مدت ممکنه نباشم. ولی میبینمت.
به سمت در رفت و لحظه ای چشم های اون پسر و واکین روی هم قرار گرفتن قبل از اینکه اون و وایولت از در بیرون برن.
دلش میخواست به اتاقش بره و تا نیمه شب توی تختش حرص بخوره ولی وقتی برادرش با ابروش به سمت اتاق مطالعه اشاره کرد مجبور شد چوب بیلیارد و روی میز بزاره و دنبالش بره.
از پنجره وایولت و اون پسر و دید که سوار ماشین شدن.
و فکر کرد که ایا این اخرین باریه که وایولت و میبینه.
YOU ARE READING
You can be the Boss daddy
Fanfictionمن بیهوشت کردم از نزدیک ترین آدم های زندگیت جدات کردم با چاقو روی بدنت نقاشی کردم و تو انقدر شکسته بودی که به هر حال عاشقم شی باید فکرش و میکردی که من از چیزی که به نظر میام خطرناک ترم... #1 Gangster #2 Louis Tomlinson #2 Stylinson #3 Larry #3 Larr...