خب،
به همون سادگی که نظرم راجب سد اندینگ عوض شد (شاید هپی اندینگ بشه نمیدونم..)
نظرم راجب کامنتاعم عوض شد :/
خیلی دیکتاتوروارانه، صد تا کامنت تو این پارت برای پارت بعدی درخواست میکنم
به فصل دو خوش اومدین :)
پیشنهاد میدم اسلحه هاتون و نزدیک تون نگه دارین..______________________
"بله مستر"
دستش و بین موهای هری برد و سرش و بالا کشید تا هری روی زانو هاش بلند شد و با لب های لویی که تو نور کم شب صورتی به نظر میرسید مواجه شد.
تازه داشت میفهمید چقدر دیوونه ی اون مرد چشم آبیه، وقتی که نه میتونست از چشم هاش چشم برداره نه از لباش.
ل: اگه بخوای وایسم چی میگی؟
ه:پویزن (Poison- زهر)
ل: پسر خوب.
خم شد، دستش و زیر زانوهای هری برد و بلندش کرد و باعث شد چشم های هری در ثانیه ای گرد بشن. انتظار همچین حرکت آرومی و بعد پرسیده شدن سیف ورد نداشت و وقتی لب های لویی و دید که آروم آروم به شکل نیشخند عصبی درمیومدن فهمید که چیزی که فکرش و میکرد در انتظارشه.
لب هاش و به آرومی روی گردن لویی کشید و زیر لب غر زد.
ل: صبر داشته باش لاو..لویی چرخید و هری به اتاق مشترکشون برد و بعد از پایین گذاشتن هری در کسری از ثانیه چراغ ها رو خاموش کرد.
پرده ها کشیده شده بودن و حتی چشم های کریستالی آبی لویی هم معلوم نبود ولی تق تق های آرومی و از کنار های اتاق میشنید. به دو دلیل ترجیح داد حرکت نکنه: یک، میترسید به جایی بخوره و دو: لویی همین الانشم عصبی بود.
و بعد گرمای بدن برهنه ی لویی و حس کرد که بدنش و از پشت بغل کرد و کنار گوشش نفس کشید. بی اختیار لب پایینش و بین لب هاش گرفت و با حس دست های لویی که راه خودشون و به زیر تیشرتش پیدا کردن نفسش برید و سرش و عقب کشید.
YOU ARE READING
You can be the Boss daddy
Fanfictionمن بیهوشت کردم از نزدیک ترین آدم های زندگیت جدات کردم با چاقو روی بدنت نقاشی کردم و تو انقدر شکسته بودی که به هر حال عاشقم شی باید فکرش و میکردی که من از چیزی که به نظر میام خطرناک ترم... #1 Gangster #2 Louis Tomlinson #2 Stylinson #3 Larry #3 Larr...