Part 19: Nate

576 76 17
                                    

« نیت ویلسون ملاقاتی داری.»

نیت ابروش رو بالا انداخت. مطمئن بود که بازم اون پسره ی فضول اومده ملاقاتش. با خودش فکر کرد اسمش چی بود؟ ریچارد؟ نه اسمش ریکاردو بود. هم سلولی اش نگاهی بهش انداخت ولی ترجیح داد حرفی نزنه. نیت لباسش رو مرتب کرد و بعد از اینکه دست هاش و دستبند زدن، با نگهبانی که دم در بود به سالن ملاقات رفت.

بر خلاف همیشه به جای ریکاردو پشت یکی از شیشه ها مرد جوونی نشسته بود. نیت نشست و گوشی رو برداشت و منتظر به مرد نگاه کرد و گفت :« به اون پسره هم گفتم که مهم نیست چند بار بیایید اینجا من فقط با رییستون صحبت میکنم.»

مرد صداش رو صاف کرد و گفت « از کجا می‌دونی من با نفر قبلی که اومده ملاقاتت همکارم؟» نیت پوزخند زد:« چون آخرین نفری که غیر از ریکاردو اومده بود ملاقاتم وکیلم بود که گفت که دیگه کاری از دستش برنمیاد.»

مرد سر شروع تکون داد و گفت :« خب به ریکاردو گفتی رییسش رو میخوای ببینی. منم رییسشم.» نیت بلند خندید :« تو؟» مرد اخم کرد:« اره من مشکلی داری؟» نیت خنده اش رو جمع
کرد و سرش رو به طرفین تکون داد. مرد خوبه ای زیرلب گفت و ادامه داد :« سریع میرم سر اصل مطلب. می‌خوام از زندان درت بیارم.»

نیت تو جاش یکم تکون خورد و گفت :« حبس ابد دارم نمیتونی از پس هزینه اش بربیای.» مرد پوزخند زد :« من همه جنبه های تصمیمم رو قبل از اومدن در نظر گرفتم.»

نیت دست به سینه شد و پای چپش رو روی پای راستش انداخت و گفت :« چی ازم میخوای؟» مرد گفت :« منظورت چیه؟» نیت چشم هاش رو چرخوند و گفت :« تو برای چیزی اومدی سراغ من. اون چیه؟ چی میخوای؟»

مرد پشت گوشش رو خاروند و توی گوشی پچ پچ کرد :« برات یه کار سراغ دارم دکتر.» نیت توی گوشی گفت :« اشتباه اومدی من دکتر نیستم.» هنوز گوشی رو سر جاش نگذاشته بود که مرد بلند گفت :« به نفعته پیشنهادم رو قبول کنی. اگه نتونستم قانعت کنم میتونی بقیه عمرت رو پشت میله های زندان بگذرونی.»

نیت نشست. مرد گفت :« خودت میدونی که نمیتونم اسمم رو اینجا بهت بگم. از جزئیات کارم هم اگه چیزی بگم دستگیرم میکنند و هم سلولی میشیم......» نیت با مسخرگی ابروهاش رو انداخت بالا و پرید وسط حرفش :« مرسی واقعا قانع شدم.»

مرد از اینکه نیت باهاش بازی میکرد خوشش نمی اومد با کلافگی سرش رو تکون داد :« من می‌دونم چه کار هایی کردی حتی اون هایی که توی پرونده ات نیستند. برام مهم نیست چند تا آدم رو توی اون بیمارستان فاکی تیکه پاره کردی و مستقیم فرستادیشون سردخونه. یا اینکه الان داری یکی یکی زندانی ها رو سر به نیست می‌کنی و هیشکی جلوتر رو نمیگیره. من یکی رو میخوام که مثل تو مهارت خوبی تو چرخوندن تیغ داشته باشه. برات جنس های درجه یک هم جور میکنم. خب؟ معامله داریم؟»

نیت به فکر فرو رفت. زندان بهش بد نمی‌گذشت ولی مسلما آزادی خیلی بهتر بود. اگه مرد میخواست سرش کلاه بگذاره چی؟ صدایی از ته ذهنش گفت :« انقد خودت رو دست کم نگیر کافیه طرف دست از پا خطا کنه تا شب بری بالای سرش و نفسش رو ببری.» نیت از فکرش پوزخندی زد. همین که این مرد شیش بار ریکاردو فرستاده ملاقاتش و آخرش هم خودش اومده بود نشون میداد چقدر به نیت نیاز داره. نیت گوشی رو داد به دست دیگه اش رو گفت :« باشه قبول میکنم. ولی یسری شرایط دارم.»

مرد ابروهاش رو انداخت بالا و گفت :« بستگی داره چی باشند.» نیت گفت :« اول از همه هیشکی حق دست زدن به جنس هایی که مال منه رو نداره.» مرد یکی از ابروهاش رو داد بالا :« این یه کار تیمیه.» نیت گفت :« پس به تیمت بفهمون پا رو دم من نگذارند چون براشون خوب تموم نمیشه.»

مرد گفت :« شرط بعدیت چیه؟» نیت گفت :« اگه بهترین کار من رو میخوای باید برام جنس بیشتری بیاری تا تمرین کنم.» مرد پشت گردنش رو خاروند :« این هم میشه یه کاریش کرد دیگه چی؟» نیت خوبه ای زیرلب گفت و توی گوشی زمزمه کرد :« پس به زودی میبینمت رییس.»

مرد توی گوشی گفت :« دردسر درست نکن تا روند آزادی کردنت راحت تر بشه.» نیت نیشخند زد و گفت :« تعریفت از دردسر چیه رییس؟» مرد با حرص از لای دندون هاش غرید :« توی لعنتی حتی نفس کشیدنت هم دردسره...... اصلا هرکاری میخوای بکن فقط گیر نیوفت که بندازنت انفرادی.»

نیت خندید و گفت :« نگران نباش رییس همه این زندان میدونند نباید سر به سر من بگذارند. تا حالا انفرادی رو ندیدم مطمئن باش از این به بعد هم نمی‌بینم.» رییس گفتن های نیت روی اعصاب مرد می‌رفت زیرلب زمزمه کرد :« حتی نمیخوام بدونم چجوری ریکاردو این همه مدت تونست تحملت کنه.»

نیت شونه هاش رو بالا انداخت و گفت :« رییس اگه دیگه کاری نداریم باید برم به یسری وظایف روزانه ام تو درمانگاه زندان برسم. تو هم برو به وظیفه ات برس تا بتونیم به همکاریمون ادامه بدیم.» و بعد گوشی رو سر جاش گذاشت و بلند شد و از دید مرد خارج شد.

You can be the Boss daddy Where stories live. Discover now