خب، از اینجا به بعد فصل دوعه.
این پارت، یه پریویوعه از چیزی که قراره تو پارتای بعدی بیاد...______________________
-این یه تنبیهه. انتظار نوازش نداشته باش عشق من.
_______________________________
"اون یکی دستت نبود که زخم شده بود؟" ایدن پرسید.
وهری حس کرد روی تمام بدنش آب یخ گرفتن.______________________________
دزموند:" به هری زنگ بزن، باید بدونه"
دستش و به سمت تلفن برد.-با هر عددی که فشار میدی با یکی از اعضای خانوادت خداحافظی کن...
______________________________
با حس سردی کمربند لویی دور گردنش لبخند ضعیفی زد، نمیخواست لویی بفهمه که اون داره از تنبیهش لذت میبره. شاید انقدر عاشقش بود که نمیتونست مرز خوب و بد و راجب لویی مشخص کنه.
_______________________
نایل تفنگش و روی زمین گذاشت و دست هاش و بالا برد.
"باشه. در و باز میکنم."________________________
"ایدن. من میدونم تو از من خوشت میاد."
___________________________
"چجوری جرئت کردی به خونه ی من برگردی"
غرید و روی صورتش تف کرد.-باید حرف بزنیم لویی..و به نظر میاد الان آمادگیش و نداری.
نیشخند وحشتناکی زد و سرنگ حاوی ماده ی بی رنگ و توی رگش خالی کرد._____________________
"یه چیزیو باید راجب مادرت بدونی."
___________________
"میدونستی چقدر خوردن خون و دوست دارم هری؟"
.
.
.
.
.
قبلا گفته بودم پایان خوش نیست گفتم یه بار دیگه بگم..
و
اینکه نمیگم ووت و کامنت بزارین واسه اینه که میگم هرکی هرجا خودش بخواد میزاره..
ولی ووت بدین -_-
یا میگم دزموند بیاد سراغتون :\
یا یکی بدتر..
اتفاقات بسی جذاب تو راهه..
سی یو سون :))♥️
YOU ARE READING
You can be the Boss daddy
Fanfictionمن بیهوشت کردم از نزدیک ترین آدم های زندگیت جدات کردم با چاقو روی بدنت نقاشی کردم و تو انقدر شکسته بودی که به هر حال عاشقم شی باید فکرش و میکردی که من از چیزی که به نظر میام خطرناک ترم... #1 Gangster #2 Louis Tomlinson #2 Stylinson #3 Larry #3 Larr...