تونی به میز زد و گفت: اوکی بسه شات آپ..
ناتاشا چشم غره ای بهش رفت و گفت: چقدر بی تربیت..ایش!
تونی گفت: دوساعته کشوندمتون اینجا که واستون یه زری بزنم اگه بذارین!!!
استیو همونطور که از زیر میز دست باکیو گرفته بود، گفت: بچه ها آروم باشین ببینیم تونی چی میخواد بگه
تونی به آرومی گفت: ممنون استیو!...خب گوش بدین...من پول لازم دارم..زود تند هرکی داره ۱۰۰ هزارتا قرض بده...
همه ساکت شدن و هیشکی حرفی نزد
استیو گفت: پول اجاره خونه دادم تونی...
ثور همونطور که انگشتاشو تو هم قلاب کرده بود گفت: منم تو دست و بالم ندارم...
تونی بازم صبر کرد و وقتی دید همه عین همن،با لبخند گفت: خب من یه پیشنهاد دارم
لوکی گفت: هوم..چه پیشنهادی بیب؟
تونی گفت: یکی از رفیقام و اکیپش رفته بودن به یه اسکیپ روم که قانونش اینه اگه تا تهش رو موفق بشی بهت ۲۰۰ میلیون دلار پول میدن...میفهمین چقدررره؟!!
همه شوک زده به تونی نگاه میکردن
ثور گفت: داداش...اصلا چند تا صفر داره؟!
تونی ادامه داد: امروز گفتم بیاین اینجا و بحث قرص گرفتنو پیش کشیدم که بهتون بفهمونم هیچکدوممون حتی انقدری نداریم که به هم دیگه قرض بدیم!
ثور آروم گفت: خودمونم میدونستیم!!
تونی ادامه داد: میتونیم بریم این اسکیپ روم و پول برنده شیم!!
همه ساکت موندن و فکر میکردن
استیو گفت: نمیدونم تونی...مطمئنی بی خطره؟
تونی با پوزخند گفت: خطر؟؟ یه اتاق فرار ساده س دیگه!!
خب...کی پایه س؟؟
کم کم همه اعلام موافقت کردن و استیو هم بخاطر باکی،موافقتشو اعلام کرد...***
ساعت(3:00 ظهر)
همه تو مکان تعیین شده قرار گذاشتن
نفری 10 دلار دادن تا بهشون بلیط دادن
هممون جلوی ساختمونی که بازی توش برگذار میشد جمع شدن...
تونی:اوکی بچز بهم گفتن بازی تایم نداره و میتونیم تا شب طولش بدیم...
استیو:بیکار نیستیم که...زود تمومش کنیم بریم خونه
وندا:آره موافقم من واسه شب قرار دارم...
پیترو:همچین مهم نیست به قرارت با اون مردک برسی!
وندا چشم غره ای به پیترو رفت...
همون لحظه در ساختمون باز شد و مردی با ماسک دلقک بیرون اومد...
نات:این کیه؟چرا این شکلیه؟!
تونی:مثلا خودشو ترسناک کرده...بی خیال..سلام آقا ما میخوایم بریم تو..ثبت نامم کردیم..
مرد شروع به حرف زدن کرد ولی صداش از پشت ماسک کلفت و خش دار به نظر میرسید:اول موبایلاتون رو بذارین تو این جعبه...
لوکی:برا چی دقیقا؟من بدون موبایلم جایی نمیرم!
باکی:اقا واجبه؟شاید خوانواده هامون نگران شدن زنگ زدن!
مرد جعبه رو جلوشون گرفت و گفت:واجبه چون ممکنه از روند بازی فیلم بگیرین و بازی لو بره
تونی:بچه ها نگران نباشین فوقش یه ساعت طول بکشه
سپس اول از همه موبایلشو داخل جعبه انداخت...پشت سرش بقیه هم انداختن...
مرد در جعبه رو بست و گفت:بازی 6 مرحله س هرکدومتون تو مراحل ببازین از بازی اخراج میشین و درآخر هم پولی گیرتون نمیاد...برطبق قوانین پیش برین,فقط یه راه خروج هست که اونم تو مرحله ی آخر باز میشه,دوربین های مخفی کاراتون رو زیرنظر دارن پس سعی نکنین تقلب کنین,تو بعضی مراحل بازیگرهایی پنهان شدن که هدفشون سخت تر کردن بازی و ترسوندن شماس,اونا حق دارن بهتون دست بزنن و دنبالتون کنن ولی بهتون صدمه نمیزنن,الانم اگه سوالی ندارین میتونین وارد شین...
تونی رو به بقیه کرد و گفت:خب خودتون شنیدین حالا سوالی چیزی؟
استیو:ببخشید اقا اگه کسی تو طول بازی صدمه ببینه چی؟
تونی:یعنی چی که صدمه ببینه عجبا..
مرد گفت:بازی متوقف میشه مشکلی نیست...
مرد سمت در رفت و بازش کرد,به داخل اشاره کرد و گفت:میتونین همین الان 10 دلارتونو پس بگیرین و برگردین
تونی:مگه خلیم؟...بیاین بریم تو بچز...
وقتی در پشت سرشون بسته شد چراغای سالنی که توش بودن روشن شدن...
یه سالن بزرگ که با لوستر های عظیم روشن شده بود,گوشه ی سالن یه میز بیلیارد دیده میشد,یه بطری سبز رنگ هم روش بود,یه در قرمز رنگ کنار یکی از ستون ها به چشم میخورد و ته سالن هم سه تا پله وجودداشت که به در سفید رنگی ختم میشدن...
تونی:واو...چه جای قشنگی!
استیو:خب الان دقیقا باید چیکار کنیم؟
پیترو:دورتادورمون پر از دوربین مخفیه!...
وندا:حس خوبی ندارم از اینکه دارن نگامون میکنن!
تونی:میدونین دوستم میگفت خودشون باید میگشتن و بازی که قرار بود انجام بدن رو پیدا میکردن پس ماهم باید بگردیم!...
همه به یه سمتی رفتن تا بررسی کنن...
ثور سمت در قرمز رنگ رفت و گفت:شاید پشت این دره!
همون لحظه صدای خش دار مردی از بلندگوهایی که به دیوار متصل بودن پخش شد:
قوانین:
1.به هیچ وجه سمت در های قرمز رنگ نرین
2.سمت در های سفید رنگ هم نرین تا وقتیکه خودشون باز بشن
3.تو یکی از مراحل سنسور های حساس به صدای بلند وجود داره پس سعی کنین تو اون مرحله چه از شدت ترس یا چه از شدت درد فریاد نزنین
4.بازیگر ها حق صدمه زدن بهتون رو دارن پس سعی کنین از خودتون دفاع کنین...
صدا قطع شد و ترس کاذب رو تو وجود تک تک شون باقی گذاشت...
باکی:این...این چی گفت؟...مگه..مگه بیرون نگفت حق..ندارن صد..صدمه بزنن؟؟
استیو آهسته دست باکی رو گرفت و گفت:آروم باش احتمالا اینا رو گفت که باعث ترسیدنمون شه...
وندا به پیترو چسبید و با صدای لرزون گفت:احساس خوبی ندارم...
لوکی:چی زر زد دقیقا؟...گوه میخورن صدمه بزنن مگه شهر هرته؟
ثور هم عصبی سمت دوربین فریاد زد:هوی مرتیکه ی لاشی میام خواهر و مادرتو جلو چشمت به فاک میدم اگه بخوای ذره ای به هرکسی که تو این اتاقه صدمه بزنی!حالیت شدددد؟؟؟
شارون:نمیتونیم برگردیم؟
ناتاشا:نخیر خیلی دیر شده...به لطف تونی معلوم نیست کدوم جهنم دره ای اومدیم!
تونی داد زد:به من چه؟؟...این یارو هم زر زد وگرنه الکس و اکیپش هم اومده بودن اینجا هیچیشونم نشد اصلا الکس گفت هیچ کسی تو طول بازی نترسوندشون اینا میخوان مارو بترسونن وگرنه الکس میگفت کسی نیست...
باز صدا پخش شد:هر سال سه بار این بازی برگذار میشه...دو تا بازی ها که یکیش تو ماه مارچ و اون یکی تو مای آپریل برگذار میشه کاملا عادی ان و هیچ خطری ندارن...ولی بازیه آخر که تو ماه اکتبر برگذار میشه هیچ چیز عادی نیست و هرچیزی ممکنه...
دوباره صدا قطع شد...
شارون:وای خدایا...بدبخت شدیم...
پیترو سر وندا رو به سینه ش چسبوند و سعی در آروم کردنش داشت...
ثور به دیوار تکیه داد و گفت:گوه تو زندگیم که دقیقا باید اون ماهی که بازی غیرعادی میشه من بیام توش..
لوکی روی لبه ی میز بیلیارد نشست و نقطه ی نامعلومی خیره شد...
استیو عصبی سمت تونی رفت و گفت:من بهت گفتم تونی...من اون شب بهت زنگ زدم گفتم نریم چقدر بهت گفتم؟هان؟
تونی سکوت کرده بود و حرفی نمیزد
استیو یقه ی تونی رو گرفت و گفت:ببین تو چه دردسری انداختیمون!...تقصیر توئه تو باعث هر اتفاقی هستی که قراره بیفته....
لوکی سمت استیو رفت و دستاشو از یقه ی تونی جدا کرد و گفت:هممون مقصریم هممون قبول کردیم
باکی سمت استیو رفت و عقب کشیدش و گفت:الان وقت دعوا نیست باید فقط یطوری بریم بیرون!
تونی گفت:هیچ اتفاقی نمیفته نگران نباشین....
ناتاشا:حالا مرحله ی اول چیه؟؟
صدا دوباره پخش شد:حقیقت یا جرعت......
![](https://img.wattpad.com/cover/299717009-288-k256422.jpg)
YOU ARE READING
Re-cut
Horrorاکیپ ۹ نفره شون برای پول،وارد یه بازی(اتاق فرار) میشن اما هر مرحله از قبلی سخت تر و وحشتناک تره تا جایی که کم کم به مرگشون ختم میشه و نقاب از چهره ی بعضیا برداشته میشه ... کاراکتر ها : استیو،باکی،تونی،لوکی،ثور،ناتاشا،پیترو،واندا،شارون ژانر: اسلشر/د...