با سیلی که تو صورتش پیاده شد چشماشو باز کرد
وحشت زده و گیج به اطرافش نگاه کرد
ثور:بچه ها بیاین بهوش اومد!
استیو که صدای ثور رو شنید خشکش زد
ولی اون با چشمای خودش جنازه شو دیده بود...
کمی که دیدش به اطراف واضح شد بقیه رو دید
تونی بالای سرش خم شد و گفت:هممونو ترسوندی استیو!
باکی همه رو کنار زد و بالای سر استیو نشست
چشماش قرمز بودن,مشخص بود که از ترس از دست دادن استیو گریه کرده بود
گفت:لعنت بهت فکرکردم مردی!...
استیو ناباورانه,با خوشحالی مخلوط با غم به چشمای باکی زل زد,شاید این فقط یه رویا بود که داشت میدید,ولی هرچی که بود دیدن دوباره ی عشقش لذت بخش ترین چیزی بود که میتونست اتفاق بیفته...
بدون لحظه ای صبر نیم خیز نشست,صورت باکی رو گرفت و بوسیدش
عقب کشیدش و تو چشماش زل زد,پیشونیشو به پیشونی باکی چسبوند و با بغض گفت:منو...ببخش...هیچوقت نتونستم...عشقی که لایقشی...رو بهت بدم...
باکی عقب کشید و گفت:خفه شو...همینکه باهام هستی خودش همه چیزه...
ثور:رفیق خوشحالم سالمی..واقعا فکرکردیم از دست دادیمت!
استیو:چه...چه اتفاقی افتاد؟
تونی:تصادف کردیم یادته؟
استیو به بقیه نگاه کرد,همشون زخمی شده بودن
سر تونی بخاطر برخورد با فرمون شکاف نسبتا عمیقی برداشته بود
بیشتر قسمت های صورت ثور کبودی داشتن و قسمتی از کتفش خراشیده شده بود
قفسه سینه و بازو های باکی هم خراشیده و روی پیشونیش لکه های خون وجود داشت...
استیو:لوکی کجاست؟
تونی:ما الان دو ساعته تو این قسمت جنگلیم...
به قسمتی اشاره کرد و ادامه داد:لوکی هم اونجاست داره سعی میکنه از درختا میوه ای چیزی پیدا کنه...
ثور:فکرنکنم یادت بیاد,بی هوش بودی...از ماشین آوردیمت بیرون قبل از اینکه بترکه...الانم خیلی از ماشین فاصله داریم...
تونی:نه ماشین داریم نه سرپناه...
باکی:حتی جامونم امن نیست...اون چهار نفر یه جایی همون بیرونن...ممکنه هرلحظه بیان....
استیو به فکر فرو رفت...پس یعنی الان بیدار بود؟یعنی چیزی که دیده بود جزئی از توهم بود؟!...با عقل جور درمیومد...اون سرنگی که بهش شلیک کردن,اسید نبود...مایعی بود که وقتی با خون مخلوط میشد توهم ایجاد میکرد...
برای اولین بار از ته قلبش خوشحال شد...خوشحال از اینکه اون کابوس ها فقط توهم بودن....فقط توهم....
BINABASA MO ANG
Re-cut
Horrorاکیپ ۹ نفره شون برای پول،وارد یه بازی(اتاق فرار) میشن اما هر مرحله از قبلی سخت تر و وحشتناک تره تا جایی که کم کم به مرگشون ختم میشه و نقاب از چهره ی بعضیا برداشته میشه ... کاراکتر ها : استیو،باکی،تونی،لوکی،ثور،ناتاشا،پیترو،واندا،شارون ژانر: اسلشر/د...