استیو بعد از ریسک و تزریق کامل دوتا از سرنگ های داخل جعبه,به لثه ش,دردش خوابید
و هردو راهرو رو طی کردن تا به بقیه برسن....
از سمت دیگه ی راهرو,تونی همونطور که به ثور کمک میکرد تا راه بره,به دنبال بقیه می اومدن
ناگهان اواسط راهرو بهم رسیدن
استیو:تونی!ثور...خوشحالم سالمین!
تونی,ثور رو زمین نشوند و گفت:من آره ولی گلوی ثور تقریبا پاره شده!
استیو سمت ثور رفت تا بلکه بتونه از داخل وسایل جعبه چیزی برای کمک به ثور پیدا کنه
تونی:برای شمام تله گذاشته بودن؟
استیو همونطور که داخل جعبه رو میگشت گفت:آره من مجبور شدم دوتا از دندونامو به همراه چشمای شارون دربیارم,باکی هم داخل یه اتاق پر از گاز سمی بود...
تونی به باکی نگاه کرد و گفت:خوب از پسش براومدی!
باکی هم متقابلا به تونی نگاه کرد و گفت:تقریبا مرده بودم!
تونی:چیزی نیست...بالاخره تموم میشه!
استیو یکی از سرنگ های حاوی ماده ی آرام بخش درآورد و به بازوی ثور تزریق کرد
گفت:هی رفیق...آرام بخش بود زود خوب میشی
ثور از میون چشمای نیمه بازش نگاهی به استیو کرد و گفت:م..ممن..ممنون
استیو کنار ثور نشست,تونی و باکی هم روبه روشون روی زمین نشستن....
تونی:بنظرت ته این راهرو به کجا راه داره؟
استیو کلافه گفت:یه مرحله ی مزخرف دیگه!
باکی:مگه این مرحله ی نهم نبود؟
استیو:نه نبود...این اصلا مرحله نبود...یجور تنبیه برای اینکه از ساختمون فرار کردیم بوده...
تونی:لعنت به تک تکشون...
ثور چشماشو بست و سرشو به دیوار تکیه داد تا دردش آروم شه...
تونی به بازوی باکی زد و گفت:هی...چرا سنگین نفس میکشی؟
باکی به سختی نفس دیگه ای کشید و گفت:اثرات اون گازیه که وارد ریه هام شد...چیزی نیست!
استیو:خوبی باکی؟من احمق نتونستم کپسول اکسیژنو با خودم بیارم
باکی:نه اشکالی نداره...
دو طرف دیوارهای راهرو سرشار از سوراخ های مرموز بود
تونی:این راهروی فاکی چرا انقدر سوراخ داره؟از هیچکدومشم نمیشه رد شد...محض رضای خدا انگار فقط جنبه ی دکوری دارن!
استیو:تونی الان مشکل ما این سوراخ هاست؟
باکی با فکری که کرد لرزید,گفت:آره استیو تبدیل به مشکل میشن اگه فکر کنی دارن از پشتشون بهمون نگاه میکنن...
استیو آب دهنش رو قورت داد و سکوت کرد
همون لحظه تونی وحشت زده از جا پرید و چیزی رو زیر پاش له کرد
استیو:چیشده؟
تونی همونطور که کف کفشش رو به زمین میمالید گفت:یه سوسک لعنتی کنارم داشت راه میرفت...عوضی!
استیو:بنظرم تو این شرایط مسخره ترین چیز اینه که از سوسک بترسیم!
ناگهان چیزی روی موهای استیو افتاد,دستشو سمت موهاش برد و کرم چسبناک و درازی رو لمس کرد,مورمورش شد,کرم رو برداشت و زمین پرت کرد
از جا بلند شد,گفت:فاک...این کرم از کجا اومد؟
باکی هم سریع از جا پرید و سمت استیو رفت,گفت:لعنتی دور و بر منم پر از هزارپاعه
سپس وحشت زده لباساشو تکوند تا اگه چیزی رو لباسش باشه بیفته
ثور هم با حس کردن چیزی که از لای دستاش عبور کرد از جا بلند شد
ناگهان تونی داد زد:یه مار رفت تو شلوارت ثور!!!!
ثور وحشت زده خودشو تکون داد و یه مار کوچیک از پاچه ی شلوارش زمین افتاد
استیو:لعنتی چه اتفاقی داره میفته؟
ناگهان از پشتشون دیواری آهنی پایین اومد و راهشون رو بست
استیو داد زد:بدویین!
همه شروع به دویدن کردن ولی ناگهان دیواری دیگه جلو روشون پایین اومد,ولی اونقدر جا داشت که بشه سینه خیز از زیرش رد شد
ناگهان در یه چشم بهم زدن از کل سوراخ های تو دیوار
سوسک,کرم,هزارپا و مار پایین ریخت.....

ESTÁS LEYENDO
Re-cut
Terrorاکیپ ۹ نفره شون برای پول،وارد یه بازی(اتاق فرار) میشن اما هر مرحله از قبلی سخت تر و وحشتناک تره تا جایی که کم کم به مرگشون ختم میشه و نقاب از چهره ی بعضیا برداشته میشه ... کاراکتر ها : استیو،باکی،تونی،لوکی،ثور،ناتاشا،پیترو،واندا،شارون ژانر: اسلشر/د...