Part 59

65 13 0
                                    

چشماش تکونی خوردن و سپس باز شدن...
ولی نمیتونست تکون بخوره
نگاهش که از تاری دراومد,تازه یادش اومد یکی از پشت به سرش زد...
کی میتونسته اینکارو کرده باشه؟
نقشه هاش نقشه برآب شدن!
نگاهشو چرخوند...
همه بودن...حتی استیو!
دستاشو تکون داد ولی نتونست بازشون کنه
روی صندلی چوبی بسته شده و دستاش پشتش بسته شده بودن
و میله ی فلزی دور گردنش پیچیده شده بود
استیو درست روبه روی باکی به صندلی بسته شده بود
دور گردن باکی بند چرمی بسته شده و وسطش چنگالی وصل بود,یه سر چنگال به زیر چونه ش و سر دیگه روی جناق سینه ش قرار داشت,سرش رو به بالا بود و اگه یه کم سرشو پایین میاورد اون چنگال گلو و سینه ش شکافته میشد
استیو با خوشحالی گفت:باکی....
باکی نمیتونست با وجود اون چنگال روی گردنش به استیو نگاه کنه ولی همین که صداشو شنیده بود برای آرامشش کافی بود,گفت:اس..استیو...
استیو:سرتو تکون نده باکی...همونطور ثابت بمون!
استیو هم از خطر دور نبود...
سیم های لختی روی دسته های صندلی استیو بودن که به ژنراتوری با ۱۰۰ ولت برق خالص وصل بودن
پشت به پشت استیو,ثور به یه تخته به صورت عمودی بسته شده بود
دور مچ هردو تا دستاش و دور گردنش دستگاهی بسته شده بودن
داد زد:هی..استیو...خودتی؟
استیو:آره ثور...خوشحالم دوباره میبینمت!
روبه روی ثور هم تونی به صندلی بسته شده و میله ی کلفتی دور گردنش بسته شده بود
رنسوم هم سمت دیگه بصورت نشسته روی صندلی بسته شده بود و جلوش هم به بشکه پر از آب بود
داد زد:تونی این چه وضعیه؟
تونی تو دلش فحشی داد و گفت:من نمیدونم رنسوم!خفه شو بذار ببینیم چی میشه!
استیو شوک زده گفت:ر..رن..رنسوم؟...اینجا چیکار میکنی؟
رنسوم:اوه سلام برادر!
استیو:گفتم اینجا چیکار میکنی؟
رنسوم:آفتاب میگیرم!!!کوری نمیبینی منم بسته ن!
استیو عصبی داد زد:تو این ساختمون کوفتی چیکار میکنی؟
رنسوم هم مثل استیو داد زد:منم گرفته بودن!!
تونی:بسه خفه شین!
ثور:چرا هیچ صدای فاکی پخش نمیشه بدونیم باید چیکار کنیم؟
همون لحظه صدایی پخش شد...
تونی صدارو شناخت,چون صدای ضبط شده ی خودش برای این مرحله بود و هرگز فکرشم نمیکرد خودشم تو همچین مرحله ی زجرآوری گیر بیفته....
(برای نجات از این اتاق,باید خیلی کارا کنین....
ته بشکه ی جلوی رنسوم یه کارت هست که یکی از اعداد رمزه در خروجیه,اگه موفق بشه درش بیاره اولین عدد رمز رو دارین,دومین عدد برای ثوره...روبه روی ثور,تونی نشسته,روی میله ای که دور گردن تونی بسته شده یه عدد با رنگ شبرنگ نوشته شده,۳ بار به مدت ۲ ثانیه چراغا خاموش میشن و اگه تونست عددو ببینه,عدد دوم رمزو هم دارین!اگرنه میله ی دور گردن تونی خفه ش میکنه و دستگاه های دور دست و گردن ثور هم اونقدر میچرخن که مفصل ها و استخوناش رو بشکونن تا بمیره....
عدد سوم برای باکیه که روبه روش استیو نشسته,عدد روی کاغذی روی پایه های صندلی استیو چسبونده شده,استیو حق نداره سرشو تکون بده وگرنه ژنراتور هردفعه برق بیشتری به بدنش میده,باکی باید هرطور شده گردنشو خم کنه و عدد نهایی رو ببینه...هر ۳ دقیقه هم از سقف قطره های کوچیک سرب و اسید میریزه و معلوم نیست قطره ی بعدی کجا و روی کی میریزه....نیم ساعت زمانتونه...)
صندلی رنسوم رو به پایین و سمت بشکه خم شد,با وحشت داد زد:یعنی چی؟نباید اینطوری....
تونی داد زد:خفه رنسوم!کارتو بکن یالا وقت کمه!
تو دلش به این فکرکرد که صدا رو دستکاری کرده بودن,قرار نبود خودشو رنسوم و اون یکی رییس تو بازی باشن!
ولی نمیدونست کار کی میتونه باشه...
استیو:یالا رنس انجامش بده وگرنه هممون میمیریم!
رنسوم به داخل بشکه نگاه کرد,از چیزی که بنظر میومد عمیق تر بود...
دلش میخواست میتونست به چشمای باکی نگاه کنه و براب بار هزارم بهش بگه دوستش داره و بعد بمیره...
باکی:تو میتونی رنسوم زودباش!
همین شنیدن یه جمله کافی بود تا نفس عمیقی بکشه و سرشو داخل بشکه کنه...
ثور میتونست رنسوم رو ببینه,بلند داد زد:بجنب رفیق!
استیو به ساعت چشم دوخت
۲۸ دقیقه
رنسوم داخل آب تلاش میکرد خودشو به اون کارت لعنتی برسونه ولی چندان موفق نبود
آب شفاف نبود و همین باعث سخت تر شدن کارش شده بود
تا کتف داخل آب بود,پایین پایه های صندلی اهرم وجود داشت و اهرم ها به زمین وصل بودن,به همون دلیل صندلی تا حدی کج شده بود که بتونه داخل بشکه بره
دستاشم بسنه بودن,باید با دهنش کارت رو برمیداشت...
۱ دقیقه گذشته بود و رنسوم زیر آب بود
تونی:هی رنس چیکار میکنی؟گمشو بیرون الان میمیری!
استیو که پشتش به رنسوم بود و نمیتونست ببینتش گفت:اون داره چیکار میکنه؟یه دقیقه س زیرآبه!
سپس داد زد:رنسوم بیا بیرون!!
باز کردن دهنش زیرآب برای گرفتن کارت سخت ترین کار ممکن بود
اونقدر داخل بشکه فرورفته بود که صورتش کمی با ته بشکه فاصله داشت
ولی بالاخره با کلی زحمت کارت رو به دندون گرفت
ولی یه مشکلی بود
نمیتونست صندلی رو عقب بکشه و بالا برگرده
بدنشو با شدت تکون داد ولی صندلی از جاش تکون نخورد
تونی:لعنت...اون داره خفه میشه!
ثور نگاهش به پایه های صندلی افتاد,گفت:صندلیش زمین چسبیده باید یکاری کنیم!!
همون لحظه صدای بوق,لحظه ای تو فضا پیچید و بعد از سوراخ های ریزی که تو سقف بودن,قطره های سرب و اسید زمین ریختن
استیو با وحشت داد زد:مراقب باشین!لعنتی!
یکی از قطره ها روی شونه ی تونی افتاد و سوزوندش
فریادی کشید و داد زد:فاک!...اه...لعنت بهتون!
ثور:حالت خوبه؟
تونی:آخ...بهتر از این نمیشم!
بیشتر قطره ها زمین ریختن و خوشبختانه یکیش کنار پایه ی صندلی رنسوم افتاد و باعث لق شدنش شد
ثور:خودتو بکش بیرون رنسوم یکی از پایه های صندلیت سوخته
استیو:رنس بیا بیرون!
رنسوم بعد از ۲ دقیقه زیر آب موندن با یه حرکت محکم از زیر آب بیرون اومد و همونطور که به صندلی بسته شده بود زمین افتاد
پایه های صندلی هم داخل برگشتن
سرفه میکرد و نفس های عمیق میکشید
تونی:خوشحالم خوبی!
ثور:بگو که کارتو گرفتی!
رنسوم خودشو تکون داد و کارتی که هنگام سقوطش روی زمین,زیرش افتاده بود رو نشون داد و گفت:گرفتمش!
تونی:شماره ش چنده؟
رنسوم به کارت نگاه کرد,سرشو تکون داد تا قطرات آبی که روی صورتش سرازیر شده بودن مانع دیدش نشن و گفت:نوشته ۴
تونی تو دل فحشی داد,حتی اعداد رمز رو هم عوض کرده بودن و اونایی که تونی ترتیب داده بود نبودن....
فکرکرد...به اینکه کار کی میتونست باشه...
کس دیگه ای غیر از اونا و.....
راملو و کیلیان؟
دندوناش رو با عصبانیت رو هم سابید و زمزمه وار گفت:میکشمتون....

Re-cutWhere stories live. Discover now