❀𝔽𝕚𝕗𝕥𝕪 𝔽𝕚𝕣𝕤𝕥 ℙ𝕒𝕣𝕥❀

144 47 23
                                    


قرصش رو توی دهانش گذاشت و بعد از نوشیدن آب لیوانش رو روی میز گذاشت‌.
دوز داروهاشو بیشتر کرده بود تا حداقل بتونه یکم بیشتر کنار سوهوی عزیزش بمونه‌‌‌.
دسته ی ماگ های قهوه ارو توی دستاش گرفت و به سمت جایی که سوهو اخیرا وقتش رو اونجا میگذروند رفت.
با پاش درو هل داد و وارد اتاق شد.
هوای اتاق با بوی رنگ پر شده بود و این کمی قلب نا آروم کریس رو اذیت میکرد.
سوهو مشغول کشیدن پرتره‌اش بود و حتی متوجه ی حضورش نشده بود.
کریس یکی از ماگ ها رو روی میز کوچیک کنار سوهو گذاشت و به تصویر روی بوم که هنوز کامل نشده بود نگاه کرد.
سوهو با شنیدن صدای گذاشته شدن ماگ چشم از بومش گرفت و قلموش رو پایین آورد و بعد از دیدن ماگ به کریس نگاه کرد که داشت از قهوه‌اش مینوشید .

-ممنون‌

کریس چشماشو روی هم گذاشت و سوهو هم ماگش رو برداشت تا کمی به خودش استراحت بده.
کریس روی صندلی پشت میز کار نشست و به سوهو نگاه کرد.
سوهو با حس کردن نگاه خیره ی کریس به خودش ماگش رو پایین آورد و بعد از گذاشتنش روی میز از جاش بلند شد و پیشبندش رو باز کرد و به سمت کریس رفت و روی میزش نشست.

-اتفاقی افتاده؟

کریس بهش لبخند کوچیکی زد.

-نه.
-پس چرا چند روزه توی فکری؟...فکر نکن حواسم بهت نیست!...منتظر بودم خودت بهم بگی که نگفتی!

کریس دست سوهو رو گرفت و به سمت خودش کشید و سوهو رو وادار کرد که روی پاهاش بشینه.

-دارم به یه کاری فکر میکنم.
-قرار نیست این کارتو به منم بگی؟
-فعلا نه...اما به زودی بهت میگم.
-پس برات غریبه شدم.

کریس دستشو زیر چونه ی سوهو برد و به سمت خودش کشید و بعد از بوسه ای که روی لبهای سوهو زد لب زد.

-تو حتی از رگ گردنمم بهم نزدیکتری خرگوشم.
-پس چرا بهم نمیگی چی اذیتت میکنه کریس وو‌.
-دارم به برگشتنمون فکر میکنم.
-بر..گشتنمون!؟
-اهوم...میخوام برگردیم کره سوهو.
-چرا؟..اتفاقی برای سهون افتاده؟!
-نه نه.‌..نه سوهو...فقط چندتا کار نیمه تموم دارم که باید انجامشون بدم.

سوهو خیالش راحت شد از اینکه اتفاقی برای سهون نیوفتاده.

-خوب...کارت چیه؟

کریس به نقطه‌ی نامعلومی خیره شد.
سوهو دستاشو دوطرف صورت کریس گذاشت و نگاه کریس رو دوباره روی خودش برگردوند.

-میدونی که میتونی باهام مشورت کنی!...هرچی باشه بهش گوش میدم.
-مطمئنی؟...حتی اگه مخالف نظرت باشه؟
-پس موضوع مهمیه...و اینجور که پیداست قراره باهاش مخالفت کنم!

کریس چیزی نگفت و خیره نگاهش کرد.
سوهو دستاشو پایین آورد.

-خوب...آماده ی شنیدنم.

𝙿𝚕𝚊𝚢 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙾𝚛 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙶𝚊𝚖𝚎Onde histórias criam vida. Descubra agora