لبخند روی لباش نمایانگر حال خوبش بود.
آروم از پله ها پایین اومد و به سمت میز صبحانه رفت.
پدراش رو دید که پشت میز نشستن و داشتن صبحانه میخوردن.-صبح بخیر
-صبح بخیر عزیزم
-صبح بخیرپدراش با خوشرویی و لبی خندون جوابش رو دادن.
پشت میز نشست و مشغول خوردن صبحانه اش شد و متوجه نگاه خیره ی پدراش روی خودش و صد البته گردنش نبود!-دیشب با سهون بودی؟
لوهان با لپ های باد کردش که نشون از خوردنش میدادن به چانیول نگاه کرد و سرشو براش تکون داد.
چانیول بعد از تایید لوهان نیم نگاهی به همسرش انداخت و هر دو ریز خندیدن.
لوهان نگاهی به ساعتش کرد و بعد از فهمیدن اینکه تایم زیادی نداره لیوان شیرش رو برداشت و بعد از سر کشیدنش اون رو روی میز گذاشت و کیفش رو برداشت و از پشت میز بلند شد.-من دیگه میرم..بعدا میبینمتون.
به سمت در عمارت رفت و به محظ خارج شدنش با صدا زده شدنش توسط بکهیون به سمتش برگشت.
-لوهان
-بله آپابکهیون به لوهان نزدیک شد و روبه روش ایستاد پسر کوچولوش الان دیگه بزرگ شده بود و از همه مهم تر هم قدش شده بود!
-هرچه قدر فکر میکنم بازم متوجه نمیشم که کی اینهمه بزرگ شدی!..الان هفده سالته..طبیعیه که با کسی که دوسش داری رابطه داشته باشی.
لوهان با شنیدن این حرف از پدرش گونه هاش قرمز شدن و سرش رو پایین انداخت.
-هی هی هی...اینو نگفتم که خجالت بکشی!..منو چانیول هم اولین رابطه امون توی هیجده سالگیمون بود..اما..متاسفانه کسی نبود تا بهمون یه توسیعه هایی که مهمن رو کنه!
بکهیون دست لوهان رو گرفت.
-و..متاسفانه یا خوشبختانه..باعث شد توی هیجده سالگی باردار بشم!..درست زمانی که مدرسه میرفتم!..ازش پشیمون نیستم..چون باعث شد یه فرشته ی کوچولو به جمع دونفرمون بیاد...و از اونجایی که هم من قابلیت باروری دارم و هم سوهو احتمال این هست که تو و سهون هم بتونید باردار بشید!...پس اگه نمیخواید زود مارو نوه دار کنید بهتره از کاندوم استفاده کنید!..با قرص هم میشه اما بهتره زیاد ازش استفاده نکنید چون اگه قابلیت باروری داشته باشید که دارید ممکنه بهتون آسیب بزنه!...و نکته ی دوم..
دست لوهان رو ول کرد و کرم توی دستش رو باز کرد و روی کبودی های گردن لوهان زد.
-میدونی که خیلیا با این قضیه که دوتا همجنس همو دوست دارن کنار نمیان البته ما کاری به نظر بقیه نداریم و نباید هم برامون مهم باشه!..اما برای اینکه خودت اذیت نشی سعی کن کبودیات رو بپوشونی!..و نکته ی آخر...از اونجایی که میبینم راه رفتنت عادیه پس این یعنی هنوز کارتون به اون مرحله نرسیده..پس بزار بهت بگم..درد داره اما..بعدش یه لذت دلنشینی داره که هر بار دلت میخواد بیشتر و بیشتر تجربه اش کنی..درسته نمیتونی بعد از رابطه خوب راه بری اما..به دردش می ارزه.
VOUS LISEZ
𝙿𝚕𝚊𝚢 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙾𝚛 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙶𝚊𝚖𝚎
Fanfiction❀فصل اول کامل شده✔︎ ❀فصل دوم درحال آپ✍︎... ❀کاپل اصلی فصل اول:کریسهو،هونهان ❀کاپل فرعی فصل اول:چانبک،کایسول ❀کاپل اصلی فصل دوم:هونهان،کریسهو،چانبک،کایسو ❀کاپل فرعی فصل دوم:سولی،هاسون ♥︎ژانر:هپی اند-سداند-امپرگ-اسمارت-مدرسهای-عاشقانه ∞زمان آپ:شنبه...