𝙿𝚕𝚊𝚢 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙾𝚛 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙶𝚊𝚖𝚎

✿𝚃𝚠𝚎𝚗𝚝𝚢 𝙴𝚒𝚐𝚑𝚝 𝙿𝚊𝚛𝚝✿

پاهاشو روی میز روبه روش گذاشت و به حرفهایی که شنیده بود فکر میکرد.
کنجکاو بود و میخواست بدونه که چرا هاسول اینقدر دوست داره باهاش سکس کنه و وابسته اش کنه؟
یک دلیلی باید پشتش میبود!
از طرفی هم فکر میکرد با کای دوستن ولی اشتباه میکرد!..اون کیم کای عوضی فقط به فکر منافع خودش بود.
اون دونفر براش نقشه کشیده بودن پس چرا همین نقشه ارو روی خودشون پیاده نمیکرد!
اون وو سهون بود و اون دوتا ابله زیادی ساده فرضش کرده بودن.
ولی خوب پس لوهان چی؟
اگه این موضوع رو می‌فهمید بازم باهاش میموند؟
باید یه کاری میکرد!
اصلا دلش نمیخواست لوهان حساس و شکاک بشه پس باید حتما یه کاری میکرد!
گوشیش رو برداشت و بعد از سرچ کردن درمورد ایده های سوپرایز برای پارتنر به هیچ نتیجه ای نرسید!
از جاش بلند شد و به سمت آشپزخونه رفت و یک لیوان آب خورد که همون موقع یک ایده به ذهنش رسید.
لیوان رو توی سینک ظرفشویی انداخت و به سمت طبقه ی بالا رفت‌.

❍❀❍❀❍❀❍❀❍❀❍

-اوضاعت چطوره؟..بدون ما خوش میگذره؟

لوهان به چانیول نگاه کرد و لبخندی زد‌.

-اوضاعم که خوبه.. اما اصلا بدون شما خوش نمیگذره.
-اوهوم..بخاطر همینه که نه بهمون سر میزدی و زنگ میزدی نه؟

بکهیون با دلخوری گفت.

-آپااااا
-چیه دروغ میگمم؟
-بکهیونا..میخوای بری استراحت کنی عزیزم؟
-نه..!

بکهیون از بغل چانیول بیرون اومد و صاف نشست و توی چشمای لوهان نگاه کرد.

-چان..منو تو قبل از ازدواجمون چندبار باهم خوابیدیم.

با حرف بکهیون چشمای چانیول و لوهان به بزرگترین حد خودش رسید.

-بک...
-جواب بده!
-اووم..خب..یادم نیست.
-دیدی!!!!...یادش نیست!‌‌...یعنی اونقدری زیاد بوده که یادش نیستتتت!...و تو پارک لوهان!..چندساله دوست پسر داری...چند وقته توی خونه ی دوست پسرت میمونی و مهم تر از همههه‌..پیشش میخوابی!...اون وقت حتی یک بارم باهاش نخوابیدی!؟

لوهان به معنای واقعی هنگ کرده بود.
اصلا توقع این رو نداشت پدرش جلوی اون یکی پدرش اینا رو محکم توی صورتش بکوبه!

-آپاااا

چانیول اول به چهره ی خجالتی لوهان نگاه کرد و بعد به چهره ی حرسی بکهیون.
میدونست همسرش به چی فکر میکنه که این موضوع براش اینقدر مهمه..ولی دیگه نباید اینجوری رفتار میکرد.

-بکهیونا!!

بکهیون بدون اهمیت به صدا زده شدنش توسط چانیول به نگاه کردنش به لوهان ادامه داد.