❀ℕ𝕚𝕟𝕖𝕥𝕪 𝔽𝕠𝕦𝕣𝕥𝕙 ℙ𝕒𝕣𝕥❀

85 28 29
                                    


با عصبانیت وارد مدرسه شد از دیروز تا همین الان داشت دنبال کیونگسو می‌گشت اما نه اثری ازش بود و نه خبری دیگه داشت دیوونه میشد!
هرجایی که به فکرش می‌رسید رفته بود اما نه اونجاها بود و نه تونسته بود آدرس اون خونه ی توی فیلم رو پیدا کنه!!
وارد کلاسش شد و با چشمای خسته و بی‌خواب به جای خالی کیونگسو نگاه کرد!
خسته شده بود اما نباید جا میزد!!
حتی نمیدونست اون محله ی توی ویدئو کجاست و این داشت آزارش میداد!!!
همه ی نگاه های توی کلاس روی کای آشفته بود که موهاش بهم ریخته بود ، شلوارش خاکی شده بود و پیراهنی که نامرتب و چروک بود و کت و کراواتی که اصلا معلوم نبود کجا انداخته بودش!!
کای قدم برداشت و استرس رو به دامن هرکی اونجا بود انداخت.
دقیق بیست و سه ساعت بود که داشت دنبال اثری از کیونگسو می‌گشت ولی دریغ از نشونه ای!
روبه روی میز کیونگسو ایستاد و بعد از نگاه خیره ای به جای خالی کیونگسو ،نگاه قرمز رنگشو به لوهان دوخت.
لوهان با نگاه میخ شده ی کای ابروشو بالا انداخت.

-کیونگ کجاست؟

صدای دو رگه و گرفته ی کای نه تنها لوهان رو متعجب کرد بلکه دهان کل کلاس رو باز کرد‌.

-چرا از من میپرسی؟
-چون تو دوستشی!

لوهان دست به سینه به میز پشتش تکیه داد.

-چرا من باید بدونم دوستم کجاست!..تا جایی که دیروز دیدم تو باید بهش نزدیکتر باشی تا من!

کای چشماشو محکم فشار داد و دستشو مشت کرد و سعی کرد اعصاب خورد شده اش رو کنترل کنه!

-آدرس خونه اش...اونو بهم بده!
-ندارم.

کای دستشو محکم روی میز کوبید که باعث شد سهون از جاش بلند شه.

-بهم دروغ نگووووو!
-هه...مثلا فکر کردی باهوشی که دروغ و از راست و دوست و از دشمن تشخیص میدی؟!

کای یقه ی لوهانو گرفت و بلندش کرد و همزمان سهون و جانی به سمتش اومدن و سعی کردن مانعش بشن!!

-منظورت چیههه!؟

لوهان دست کای رو پس زد و کتش رو صاف کرد.

-یه نگاه به آدمایی که دورت جمع کردی کنی متوجه میشی!...اگه نشدی پس احمقی!!

کای دست سهون و جانی رو پس زد و به لوهان نزدیک تر شد.

-تو میدونی اون عکس و فیلما کار کی بوده!..مگه نه؟!
-بی عرضه تر از اونی هستی که فکر میکردم!..موندم کیونگسو چجوری عاشق تو احمق شده!!

کای شونه های لوهانو گرفت و با چشمایی که توشون اشک موج میزد با التماس لب زد.

-اون عکس و فیلما کار کی بوده؟...بهم بگو!...باید کیونگسو رو پیدا کنم!!...لطفا!

اون لحظه کای به هیچی جز پیدا کردن کیونگسو فکر نمیکرد!
لوهان التماس توی چشمای کای رو دید و نگاهشو به سهون دوخت که داشت خیره نگاهش میکرد!..هیچ حسی توی نگاه سهون نبود نه التماس نه پشیمونی و نه ترس!
لوهان به ‌کای نگاه کرد و با سرش به سهون اشاره کرد.

𝙿𝚕𝚊𝚢 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙾𝚛 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙶𝚊𝚖𝚎Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora