✿𝚃𝚠𝚎𝚗𝚝𝚢 𝙵𝚒𝚏𝚝𝚑 𝙿𝚊𝚛𝚝✿

189 50 9
                                    

گایز میشه چهارتا پارت اولو ووت بدید🥺
چون میخوام رند بشه ممنون💛

با بدن درد از خواب بیدار شد و بعد از کمی صبر کردن از جاش بلند شد.
نگاهی به اطرافش انداخت که متوجه شد توی سالن و روی مبل خوابیده!
سرش درد میکرد و تمرکزی روی اینکه چرا الان باید اینجا باشه و چرا توی اتاقش و روی تخت نرمش نیست نداشت.
از جاش بلند شد و به سمت راه پله رفت و ازش بالا رفت‌.
در اتاقشو باز کرد و واردش شد و خودش رو روی تخت انداخت.
چشماشو بست و خواست دوباره بخوابه که مغزش برای یک لحظه ارور داد!
لوهان کجا بود؟
نگاهی به اطراف انداخت و با ندیدنش صداش زد اما بازم هیچ!
چشماشو بست و خواست به یاد بیاره که شب گذشته
چه اتفاقی افتاده بود ولی چیز زیادی به یاد نیورد!
فقط تاجایی یادش بود که رفته بود خونه ی کای و یک پیک الکل خورده بود!..فقط همین!
پس چجوری سر از خونه درآورده بود و از همه مهم تر چرا هیچی بعد از اون رو یادش نیست!
غیر ممکن بود که با خوردن نصف اون جام مست شده باشه!..پس چرا چیزی یادش نیست؟..شب گذشته چه اتفاقی افتاده بود؟

《فلش بک》

روی کاناپه نشسته بود و به شر و ورهای کای گوش میکرد اما فقط در ظاهر!
ذهنش مشغول بود و داشت اوضاع پیش اومده رو برای خودش بزرگ سنگین میکرد.
اون هیچ وقت نمیتونست به لوهان خیانت کنه و حس خوبی هم به اون دختر نداشت!
با پرت شدن سیبی به طرفش از افکارش خارج شد و به کای نگاه کرد که داشت با نیشخند بهش نگاه می‌کرد.

-هوم
-یک ساعته داریم صدات میزنیم!..به دوست دخترت فکر میکردی یا شب خیسی که قراره باهاش بگذرونی!
-خفه شو کیم کای...برای بار هزارم میگم..من...دوست دختر...ندارم!!
-مطمئنی عزیزم؟

با دستی که روی رون پاش قرار گرفت و صدای نازکی که از کنار گوشش شنید بهش نگاه کرد و متوجه هاسولی شد که با نیشخندی بهش خیره است.
سهون اخمی ناخواسته روی پیشونیش نشست و کمی پاش رو جمع کرد که این از نگاه تیز بین هاسول دور نموند و با لبخند دستشو برداشت.
هاسول دستشو به سمت میز برد و جام هایی که پر کرده بود رو برداشت و یکیشون رو به سمت سهون گرفت.

-وقتی اخم میکنی جذاب تر میشی.

سهون بدون اینکه چیزی بگه جام رو از دستش گرفت.

-هی اوه سهون یکم گند اخلاق بازیتو بزار کنار.

سهون چیزی نگفت و خواست جامش و سر بکشه که هاسول دستشو گرفت.

-میدونی که شئون نداره اگه به سلامتی نزنی.

جامشو به جام سهون زد و آروم کنار گوش سهون زمزمه کرد.

-به سلامتی تو.

سهون بعد از اینکه چشمای هاسول رو که از توشون شرارت رو به طور کامل میدید از زیر نگاهش بیرون اومد جامش رو سر کشید.

𝙿𝚕𝚊𝚢 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙾𝚛 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙶𝚊𝚖𝚎Où les histoires vivent. Découvrez maintenant