❀𝕊𝕚𝕩𝕥𝕪 𝔽𝕠𝕦𝕣𝕥𝕙 ℙ𝕒𝕣𝕥❀

70 38 8
                                        

چانیول با اخم به فرد غریبه ای که سد راه بکهیون شده بود نگاه میکرد.
هرچی فکر کرد اون شخص رو به جا نیاورد.
با قدم های محکم و صورت اخمی به سمت بکهیون و اون غریبه رفت و کنارشون ایستاد.

-اینجا چیکار میکنی؟

چانیول بدون اینکه جواب بکهیون رو بده سوال خودشو پرسید.

-اتفاقی افتاده؟

بکهیون که نگاه چانیول رو روی جونهو دید نفس عمیقی کشید و اخماشو باز کرد و توی دلش گفت:

-فقط حسادت چانیول کم بود که اونم تکمیل شد!..آفرین بکهیون عجب روز خوبی رو شروع کردی!

-نه چیزی نیست.

چانیول به بکهیون نگاه کرد و با چشماش به جونهو اشاره کرد.
بکهیون قبل از اینکه چیزی بگه جونهو خودش داوطلب شد و دستش رو به سمت چانیول دراز کرد.

-کو جونهو هستم...عکاس خصوصی بکهیون.

چانیول دست جونهو رو کمی محکمتر فشرد، از اینکه جونهو بکیهون رو رسمی صدا نزده بود خوشش نیومده بود!

-پارک چانیول...همسر بکهیون!

جونهو ابروش رو بالا انداخت.

-خیلی خوشحالم که میبینمتون آقای پارک..این باید براتون باعث افتخار باشه که همسر بکهیون هستید درست میگم؟

چانیول پوزخندی زد.

-من به همسرم افتخار میکنم!

جونهو خواست بحث رو کش بده اما بکهیون زودتر پیش قدم شد و بحث رو تموم کرد.

-من باید برم شما میخواید صحبت کنید میتونید تا شب صحبت کنید!

-اوه..پس من میرم دیگه..بعدا میبینمت بکهیون...از دیدن شماهم خوشحال شدم آقای پارک!

چانیول چیزی نگفت و فقط سرشو تکون داد.

-اینجا چیکار میکنی چان؟

چانیول نگاهشو از جونهو که داشت ازشون دور میشد گرفت و به بکهیون نگاه کرد.

-حوصله ی خونه رو نداشتم..گفتم بیام پیش تو.
-منم حوصله ی کارو نداشتم گفتم بزنم بیرون‌‌.

چانیول سرشو تکون داد و به ماشینش اشاره کرد.

-پس بیا با هم بریم.

بکهیون سرشو تکون داد و بعد از قفل کردن ماشینش به سمت ماشین چانیول رفتن و سوار شدن.
از مزون که کمی دور شدن چانیول به بکهیون که تو فکر بود نگاه کرد.

-چرا من چیزی درمورد عکاس خصوصی نمیدونم؟

بکهیون از فکر بیرون اومد و به چانیول نگاه کرد.

-چرا باید بدونی؟

چانیول نگاه بهت زده ای به بکهیون انداخت.

𝙿𝚕𝚊𝚢 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙾𝚛 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙶𝚊𝚖𝚎Onde histórias criam vida. Descubra agora