❀ℕ𝕚𝕟𝕖𝕥𝕪 𝕆𝕟𝕖 ℙ𝕒𝕣𝕥❀

88 31 45
                                    


کت یونیفرم‌شو پوشید و بعد از برداشتن کیفش از اتاقش خارج شد و به سمت طبقه ی پایین رفت.
دیشب تا دیروقت توی بیمارستان با پدرش بودن و در آخر پدرش اونو فرستاده بود خونه و خودش مونده بود و هنوز مثل اینکه نیومده بود.
به میز صبحانه ای که آماده بود و هیچ کس پشتش ننشسته بود نگاه کرد و بدون اینکه چیزی بخوره از عمارت بیرون زد و سوار ماشینش شد و بعد از بوقی که برای نگهبان زد خواست از در خارج بشه که ماشین سهون رو سد راهش دید!
سرشو کج کرد و به سهون که از ماشین خارج میشد و به سمتش اومد نگاه کرد.
سهون با رسیدن به ماشین لوهان تقه ای به شیشه ای پنجره زد و لوهان بدون اینکه بهش نگاه کنه شیشه رو داد پایین.

-صبح بخیر.

سهون با لبخند گفت و لوهان بعد از نیم نگاه بی حوصله ای که بهش انداخت بدون اینکه جوابشو بده سوال خودشو پرسید.

-اینجا چیکار میکنی؟

سهون لبخندش از بین رفت.

-اومدم دنبالت تا باهم بریم مدرسه.

لوهان نگاهشو به سهون داد و پوزخندی زد.

-چیشده که وو سهون میخواد با من بیاد مدرسه؟...نگران حرف و حدیثایی که میشنوی نیستی؟...یا نگران رابطه ات با دوست دخترت؟!!
-من با اون هیچ رابطه ای ندارم لوهان!!
-اوه جداا!

لوهان پوزخندش از بین رفت و تو ساید جدیش رفت.

-تا دوروز پیش من بودم که میبوسیدمش و باهاش میخوابیدم؟!
-تمومش کن لوهان...تا کی میخوای ادامه بدی!!؟
-تا هروقت که نسل تو و امسال تو منقرض بشه!!

سهون نفس عمیقی کشید.

-لگنتم از جلوم بردار..میخوام برم.
-باهام نمیای؟
-نشنیدی چی گفتم؟!
-من این همه راه و به خاطر تو تا اینجا اومدم!!
-هه..حالا طلبکارم شدم؟!..مگه من گفتم بیاااای؟

لوهان یکهو داد زد.

-نه..لو..
-نمیخوام صداتو بشنوم!..زودتر از جلوم گمشو!
-لو!!...یهویی چت شده؟...تا دیشب که خوب بودی!
-میخوای یه بار دیگه تکرار کننمممم؟!

سهون با دیدن داد و بیداد لوهان و عصبانیتش دیگه چیزی نگفت و بعد از نیم نگاهی که بهش انداخت به سمت ماشینش رفت و سوار شد و حرکت کرد.
لوهان با کنار رفتن سهون فرمونشو چرخوند و پاشو روی گاز فشار داد و با سرعت صدتا از کنار سهون به سرعت گذشت.

***********

از جاش بلند شد و بدون توجه به کیونگسویی که داشت به سمتش میومد به سمت سالن کنفرانس که قرار بود همه اونجا برن و فیلم ببینن رفت و روی اولین صندلی از ردیف چهارم سمت راست نشست.
کم‌کم صندلی ها پر میشد و لوهان بدون اهمیت به نگاه سهون و کیونگسو بهش به رو به روش خیره شده بود.
سهون با بی اهمیتی لوهان دست کای رو از دور شونه اش پس زد و بعد از تنه ای که به کیونگسو زد روی آخرین صندلی از ردیف آخر نشست.
با خاموش شدن چراغ ها ، سر و صدا کمتر شد و با شروع شدن فیلم the money changer همه سکوت کردن و به تیتراژ شروع فیلم نگاه کردن.
هاسول وارد سالن شد و با دیدن سهون بدون اینکه بهش خیره بشه به مسیرش ادامه داد و کنار جوهان روی شیشمین صندلی از ردیف شیشم نشست.
جوهان با نشستن هاسول کنارش لبخندی زد و دستشو روی پای هاسول کشید.
هاسول کمی جاشو توی صندلی تنظیم کرد و به جوهان نزدیکتر شد و کنار گوشش آروم جوری که کسی نشنوه زمزمه کرد.

𝙿𝚕𝚊𝚢 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙾𝚛 𝙻𝚘𝚟𝚎 𝙶𝚊𝚖𝚎Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang