رابطمون خیلی وقت پیش تموم شد
تو نامزد کردی و ماه دیگه مراسم ازدواجت برگزار میشه
دیگه منتظر چی هستم؟
چه اتفاقی باید بیوفته که بتونم فراموشت کنم؟
من درد دارم، بغض دارم
باور کردنش سخته تهیونگ
بهم حق بده
زمان کمی رو باهم نگذروندیم
هنوز دارم با تصور لبخند مستطیلیت زندگی میکنم
زندگی؟
اگه بشه این اسم روش گذاشت
من ترحم برانگیزم
خیلی
بیشتر از این نمیتونم بنویسم
اصلا چرا دارم به نوشتن خاطرات تلخم ادامه میدم؟[جیمین]
ESTÁS LEYENDO
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Romance﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...