من در آزمون کمپانی قبول شدم تهیونگ
میتونی باور کنی؟
بهت حق میدم چون خودمم اول باورش نکردم
خوشحالم که دارم به آرزوم برسم
همیشه میخواستم داستانای خودم بنویسم
اما از طرفی..چطور باید بگم
شعبه ای که قراره توش شروع به کار کنم بوسانه
تا آخر ماه وقت دارم وسیله هام جمع کنم
وقتی خبر رفتنم بشنوی خوشحال میشی نه؟
مطمئنم منتظر این لحظه ای
زندگی بدون جیمین
خوشبختی مطلق
سفیدی بدون لکه
درست مثل لباسی که تن عروستِ
من میرم و تو به زندگی معمولیت ادامه میدی
ممکنه به ارزوم برسم
حقوق زیادی بگیرم
یه اپارتمان در مرکز شهر اجاره کنم که فقط یه تخت گوشه ی اتاق داره
تک و تنها خودم در اغوش میگیرم
شاید بتونم به آرامش دست پیدا کنم
ولی اگه با همکارم دعوا کردم و برگشتم خونه چی؟
تو نیستی که بهم دلداری بدی
دستام بگیری و بهم بگی
جیمین من غصه نخور
همه چیز درست میشه
و بعد لبام ببوسی و بهم لبخند بزنی
میدونم اینا توهمی بیش نیست
اما بازم ادامه میدم
حتی اگه دیوونه بشم
حتی اگه این درد باعث کند شدن ضربان قلبم بشه[جیمین]

KAMU SEDANG MEMBACA
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Romansa﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...