یه سفر دریایی به جزیره ی ججو حال و هوام عوض میکرد
این چیزی بود که تا آخرین لحظه بهش فکر میکردم
اما میدونی چی شد؟
برگشتم خونه تا چمدونم ببندم اما سانا رو در خونه ام پیدا کردم
اون لعنتی حتی رمز در هم میدونست
برای فرار ازش هیچ ایده ای نداشتم
نمیتونستم کتکش بزنم چون دختر رییسم بود
به هرحال هیچوقت زنارو نمیزنم اما این یکی خیلی رو مخم بود
یه راه دیگه پیدا کردم
قرار بود بندازمش بیرون و بهش بگم عاشق کس دیگه ایم وقتی در باز کردم بلوندی رو پشت در دیدم
درست در بهترین موقعیت ممکن سر راهم سبز شد
با اینکه زیاد ازش خوشم نمیومد ولی بهش نیاز داشتم
پس بوسیدمش
یه بوسه ی عمیق که میتونستم طعم شیرین توت فرنگی روی زبونش حس کنم
راستش رو بخوای از تصمیمم پشیمون نیستم!
اگه دوباره این اتفاق تکرار بشه بازم به بهونه اش میبوسمش
بلوندی لعنتی رو[جونگکوک]
YOU ARE READING
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Romance﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...