𝟷𝟸

404 52 0
                                    

یادته بهت گفتم وسط راهرو گریه کردم؟

درسته...همون روز بود
یه پسر دیوونه تکونم داد و ازم خواست تمومش کنم
نمیدونم مشکلش چی بود
میخواست آرومم کنه یا از شر صدام راحت بشه؟
من که کاری باهاش نداشتم
فقط یه لحظه احساساتی شده بودم
مگه همه ی ادما اینطور نیستن؟
به خاطر از دست رفتن عزیزترینشون گریه نمیکنن؟
تو نمردی
ولی من نمیتونم به خاطرت اشک نریزم
اینطوری سبک میشم
حس خوبی پیدا میکنم
و روز بعد دوباره این شرایط تکرار میشه
انگار روی مدار بدشانسی گیر کردم
تقصیر من نیست
دوست دارم هرجایی که پیدا کردم رو زمین بشینم و زار بزنم
حالی که هیچ کس جز تو درکش نمیکنه
تهیونگ؟
تو درکم میکنی اره؟
همه ی اینها به خاطر تو اتفاق میفته
چطور میتونم همچین سوالی ازت بپرسم؟

[جیمین]

𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞Where stories live. Discover now