خاطرات چه خوب چه بد باید دور انداخته بشن
اما همینکه اینجام و واست مینویسم یعنی
همه چیز اینجاست
خاطراتی که در حافظه ی خاکستریم ثبت شدند
گاهی خوبن
گاهی بدن
ولی من همشون دوست دارم
چون به تو مربوط میشن
تو دلیل نفس کشیدنم بودی
الان که نیستی
این احساس کشنده ی تنهایی ازارم میده
اسمت با خودم زمزمه میکنم
به خودم اطمینان میدم دوباره برمیگردی
ولی جای خالیت کنارم نشون میده
واسه همیشه رفتی
دیگه به برگشتنت امیدی ندارم
تهیونگ...
این اسم همیشه در ذهنم میمونه
نه!
دوست ندارم دوباره بشنومش
اما
چطور میتونم؟
وقتی تو شیرین ترین اتفاق بیست سالگیم بودی؟[جیمین]
YOU ARE READING
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Romance﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...