𝟼𝟸

212 45 0
                                    

بعد از اون روز دیگه گریه نکردم
با اینهمه پلکام هنوز متورمن
گلوم از درد میسوزه
حس سنگینی در سرم دارم
تهیونگ من
تو بهم درد دادی و اقای تتو تمام این مدت ازم مراقبت کرد
هنوز طعم سوپ شلغمی که واسم درست کرده بود رو یادم نمیره
ترکیبی از تلخ و شور بود
ولی تا پاک شدن بشقابم خوردمش
نتونستم زحمتی که پای اجاق کشیده بود رو نادیده بگیرم
من مثل تو بی رحم نیستم
وقتی ازم پرسید خوشمزه اس یا نه
دروغ گفتم
اون از شنیدنش خوشحال شد و لبخند زد
قلبم با دیدنش گرم شد
حتی با وجود اینکه روز بارانی هم بود
مطمئنم اگه یه روز نامه هام بخونی بهش حسودی میکنی
اما تهیونگ من
وقتی تو کنارم نبودی
اقای تتو بود
در حالیکه رابطه‌ نزدیکی هم باهم نداریم
من همیشه میخواستم یکی مثلش رو کنارم داشته باشم
اولش فکر میکردم اون آدم تو باشی
تو با ضربه ای که بهم زدی
نشون دادی فرسنگ ها با مرد ایده الم فاصله داری
راستش زیاد هم از رفتنت ناراحت نیستم
این تقدیریه که هردومون باید قبولش کنیم
مگه نه؟

[جیمین]

𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞Where stories live. Discover now