با نصف پس اندازی که داشتم یه واحد معمولی در وسط شهر اجاره کردم
به اندازه ی خونه ی پدریم بزرگ نیست، فقط یه اتاق داره
تازه شومینه اشم با هیزم روشن میشه
هیچوقت تصور زندگی کردن در واحد پنجاه متری به مغزم خطور نمیکرد
اما الان اینجام
روی قالیچه خزدار خوابیدم و برای فردا برنامه ریزی میکنم
شروعم زیادی ساده به نظر میرسه ولی کی میدونه در آینده چی پیش میاد؟
با این حال من برای این زندگی خیلی ساده ساخته نشدم
کنار اومدن یکم باهاش مشکله
تنهایی هم ازارم میده
هنوز اون خیانتکار در مغزم راه میره
وقتی جلوی چشمام ظاهر میشه
پلکام زود میبندم
نفس عمیق میکشم
اما بعضی وقتا فایده ای نداره
میخوام داد بزنم
هرچیزی که روی میز رو بشکنم
این فقط من بودم که اسیب دیدم
هنوزم ادامه داره
اشتباه نکن
عذابی که میکشم به خاطر یه هرزه نیست
عمدا اینکارو میکنم تا به خودم یاداوری کنم
دیگه نباید به کسی نزدیک بشم
نباید به اسونی اعتماد کنم
این مجازات منه[جونگکوک]

YOU ARE READING
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Romance﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...