𝟻𝟶

213 40 0
                                    

دوست ندارم از واحدم بیرون بیام

کی‌ میدونه شاید استاکر همیگشیم پشت دیوار منتظرمه تا انتقام عشق یک طرفش ازم بگیره
البته از یه دیوونه که در پول غلت میزنه انتظار زیادی ندارم
لعنتی حرف زدن در موردش معده ام خراب می‌کنه
راستی این صدای چیه؟
شبیه بالا کشیدن مخاط بینیه؟
باید چکش کنم یا ریسکش زیاده؟
جونگکوک درونم نمیتونه انقدر ترسو باشه، میتونه؟
من باید کاملا باید اطرافم تحت کنترل داشته باشم
حتی راه پله ها رو
اما قبلش بهتر نیست بدنم گرم کنم؟
شاید لازم باشه باهاش بجنگم؟
نمیدونم چی در انتظارمه
ممکنه سلاح گرم داشته باشه
در حالیکه دست های من خالیه
هرچقدر که به وسیله های آشپزخونه نگاه میکنم از چاقو گزینه ی بهتری پیدا نمیکنم
فکر نمیکنم بتونم باهاش کار کنم
چون تا به حال کسی رو نکشتم
چه اهمیتی داره؟
میرم بیرون و طوری وانمود میکنم انگار یه رهگذرم
همینه!
فقط این لباسا زیادی بدنم گرم نگه میدارن
چه اشکالی داره اگه برهنه باشم؟
شاید سیکس پکام دوباره ببینه و بیخیال کشتنم بشه؟هوم؟

[جونگکوک]

𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞Donde viven las historias. Descúbrelo ahora