این هفته نتونستم حتی واسه یه دقیقه هم ببینمش
جیمین برای ندیدنم بهانه تراشی میکنه
در حالیکه دل من پر میزنه واسه دیدن چشمهای معصومش
نمیدونم کی لباش بوسیدم
شاید برای همیشه از لذت بوسیدن پسری که با تمام وجود میپرستمش محروم بشم
قلبم میتونه این واقعیت تلخ قبول کنه؟ مطمئن نیستم هنوز ...
کاش زمان به عقب برمیگشت، اونوقت هیچوقت پیشنهادش قبول نمیکردم
راستی چی شد که به بن بست رسیدیم؟
میدونم!
مقصرش خودمم و دنبال دلیلش میگردم
خیلی مضحکه
اما اینا دلیل نمیشه نخواد به دیدنم ادامه بده
خودخواهم نه؟
بعد از گند بزرگی که به رابطمون زدم دوباره جیمین میخوام
وقتی به دستام نگاه میکنم یاد بوسه هاش میفتم
قلبم شروع به تپیدن میکنه
دلم براش تنگ میشه
برای جیمینی که میخواست تا اخر باهام باشه
الانم همین میخواد یا پشیمون شده؟
مطمئنم دیگه این رو نمیخواد
زندگیش بدون من چطوره؟
هنوزم میتونه لبخند بزنه؟
بهم فکر میکنه؟
ساعت از سه صبح گذشته و به این چیزا فکر میکنم
نمیتونم کنترلش کنم
جای جیمین بین دستام خالیه
میخوام موهاش بو بکشم و ببوسمش
اینکاری که هرشب میکنم
اما بالشت که حسی نداره![تهیونگ]
![](https://img.wattpad.com/cover/325887111-288-k210349.jpg)
YOU ARE READING
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Romance﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...