𝟺𝟶

332 48 0
                                        

قدم زدن کنار رودخانه هان بهم حس آزادی میداد

آزادی که به خاطر کسایی که فکر میکردم دوسم دارن محدود شده بود
صدای موج آب خیلی بلند بود، چیزی نمیشنیدم
یعنی نمیخواستم صدایی جز موتور قایق به گوشم برسه
آرامشی که داشتم هرچند کوتاه بود ولی یه چیز مهم بهم گوشزد کرد. اینکه به خاطر کسی نقش بازی نکنم
این خود واقعی منه، جونگکوکی که صدای برخورد اب به اسکله آرومش می‌کنه
جونگکوکی که وقتی عصبانی میشه مشتش به دیوار میکوبه
از هیچی نمی ترسه
دیگه نگران اینکه کسی رو از دست بده نیست
چون هیچ کس جز خودش نداره
می‌خوام همیشه اینطوری باشم
از جنس واقعیت
اگه یه روز همه چیز تغییر کنه و کسی وارد زندگیم بشه
باید اینطوری که هستم من رو قبول کنه
با ترسهام
با اضطرابم
با اخلاق مزخرفم
من عوض نمیشم
به خاطر کسی نه
این اتفاق هیچوقت نمیوفته
بهش قول نمیدم
هیچوقت!

[جونگکوک]

𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang