بوسمون فقط چند ثانیه طول کشید
اما نمیدونم چرا میخواستم طولانی تر باشه؟
تماس فیزیکیمون قطع شد و آقای تتو به زور من از خودش جدا کرد
انگار که من شروع کننده اش بودم
جو بینمون سنگین شده بود، دقیقا هیچ حرفی نبود که بتونیم بهم بزنیم
من از غریبه ها متنفرم و به نظر میرسید اونهم احساسی شبیه بهم داشت
زیاد باهم متفاوت نیستیم مگه نه؟
دو نفر که نسبت بهم دیگه فوبیا دارن
اما همدیگه رو میبوسن
از چیزی که متنفرم اینه که
پشیمون نیستم
از تهیونگ خجالت نمیکشم
بعد از بهم خوردن رابطمون این اولین بوسه ام بود
با کسی که چشمهای خمارش نداشت
حتی اگه چند ثانیه هم طول کشیده باشه
به طرز احمقانه ای همه چیز فراموش کردم
خودم، تهیونگ، تنهاییم
راستش اقای تتو کار بدی هم نکرد
باید ازش ممنون باشم
شاید وقتی دفعه ی دیگه دیدمش با یه بسته شکلات ازش تشکر کنم
امیدوارم اون روز والنتاین نباشه[جیمین]

ESTÁS LEYENDO
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Romance﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...