وقتی این مینویسم احساس مزخرفی دارم
یه جورایی از خودم بدم اومد که زود قضاوتش کردم
آقای تتو یا جونگکوک فقط ظاهر غلط اندازی داشت اما وقتی یکم بیشتر شناختمش متوجه شدم زندگیمون تا حدودی شبیه به همه، هردومون درد داریم شاید مشترک نباشه اما احساسش میکنیم چون ادمیم
بعد از این دوست دارم بیشتر بشناسمش، مطمئنم دوستای خوبی برای هم میشیم
شاید هم
اوه نه!
نمیتونم خودم جور دیگه ای کنارش تصور کنم
مثل معشوقه اش
اگه بخوام واقع گرا باشم
ما دو نفر هیچ تفاهمی باهم نداریم جز دردی که کشیدیم
اون فوتبال دوست داره و من از ورزش کردن متنفرم
از بوی گند غذای دریایی که کم بود بالا بیاره
لباسهای برندی میپوشه که فقط میتونم از پشت صفحه ی تلویزیون لمسشون کنم
باید خیلی پولدار باشه که بتونه استیک بخوره
حتی رستوران رزرو شده اش هم صورتحساب چند صد هزار وونی داشت
نتونستم بپرسم شغلش چیه
معذب بودم
اما حدس میزنم گنگستر باشه
یعنی دیگه مطمئن شدم
زندگی لاکچریش بیش از اندازه شک برانگیزه
زیادی در موردش حرف زدم، نه؟
چندتا لیوان کریستالی ویسکی در حلقم خالی کردم؟
دو، سه، چهار
شاید به خاطر همینه که الان حالم خوب نیست و هذیون میگم
فقط ای کاش شماره ی تهیونگ نگیرم
یعنی سعیم رو میکنم[جیمین]
YOU ARE READING
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Romance﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...