ازدواج تجاری بدترین نوع توجیه خانواده ام برای پیوند زدن من به دوست صمیمی جیمین بود
دختری که چندباری کنارش دیده بودم اما حتی چهره اش بیاد نمیاوردم چه برسه به اسمش!
حالا باید به عنوان نامزد بپذیرمشکسی ازم سوال نکرد دوسش دارم یا نه
کسی اهمیت نداد به یه نفر علاقه دارم یا نه
ما بدرد هم نمیخوریم
یه روز از هم طلاق میگیریم
اما اونموقع جیمین از دست دادم
بدون اون من چیزی نیستم
جز یه جسم خسته
چطور میتونم همه چیز به حالت قبل برگردونم
این منصفانه است به جای دست های جیمین انگشت های کس دیگه ای رو لمس کنم؟
خیلی چندش اورم نه؟
حلقه یکی در انگشتمه و به یکی دیگه فکر میکنم
ولی جیمین هرکسی نیست
تکه ای از قلبمه
بدون اون انگار چیزی رو در این دنیا جا گذاشتم
وقتی جلوی اینه ام
صورت خودم نمیشناسم
ساعت ها با یه ادم نامرئی حرف میزنم
با کسی که کنارم نیست ولی روحش همیشه با منه
عکساش هنوز در گوشیم دارم
یادت میاد جیمین من؟
جلوی دوستای مشترکمون لبهام بوسیدی
اونجا بود که بهم اعتراف کردی دوسم داری
بعد اون عکس باهم انداختیم
هنوزم بگکراند گوشیمه
بوسه ات..
هربار که لبام لمس میکنم یاد تو میوفتم
لعنتی، کاش هیچکدوم از این اتفاقا نمیفتاد
الان مثل احمقا از همه چیز پشیمونم
از روزی که دستات ول کردم دیگه تهیونگ نیستم
کاش من به خودم برگردونی جیمینی[تهیونگ]

VOUS LISEZ
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Roman d'amour﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...