هنوز خودمم نمیدونم چرا بهش پیشنهاد شام دادم
شاید عقلم سرجاش نبود یا دلتنگ طعم توت فرنگی لبهاش شدم
این اولین باری بود که یه پسر میبوسیدم
قبلا فکر میکردم چندش اور باشه
حتما یه هموفوبیک بودم
اما الان چه احساسی دارم؟
حتی چیزی به ذهنم نمیرسه در موردش بگم
یه جورایی لذت بردم
نتونستم بپرسم اون هم همین احساس داشت؟
یا اصلا گرایشی به مردا داره یا نه
همه چیز به سرعت اتفاق افتاد
همین الان هم در شوکم
که چطور تونستم برای اینکه از شر سانا خلاص بشم از همجنس خودم استفاده کردم
عاقلانه به نظر نمیرسه
ولی اهمیتی هم نداره
یه قرار شام مهم در پیش دارم
نه اسمش میدونم و نه غذای مورد علاقه اش
باید باهاش مثل یه جنتلمن رفتار کنم یا نه
شاید بهتر باشه خودم سرد و بی احساس نشون بدم
اینطوری ممکنه جذبم بشه
البته این چیزی که در کیدراما دیدم
فقط یک درصد امیدوارم نتیجه بده[جونگکوک]

YOU ARE READING
𝚏𝚛𝚘𝚖 𝚖𝚎 𝚝𝚘 𝚢𝚘𝚞
Romance﴿اَز مَـــنـ بــِـه تُــــو﴾ جیمین بعد از دریافت کارت نامزدی تهیونگ احساس پوچی میکنه. میخواد از همه چیز فاصله بگیره حتی از آدمهای اطرافش. بخاطر همین به ساختمانی جدید نقل مکان میکنه و در اونجا با همسایه ی مرموز و تتودارش اشنا میشه. *** فصل اول[کامل...