🌺Part 21🌺

2.1K 657 1.3K
                                    

صبح روز بعد از فرمان ولیعهد در باب وعده‌های غذایی، تهیونگ به همراه محافظ به آشپزخانه‌ی سلطنتی رفت و برای دقایقی طولانی جلوی در ایستاد و با پوزخندی عصبی و دست‌های قفل شده روی سینه، به چشم‌های گشاد سرآشپز چاق زل زد و در آخر شکننده‌ی سکوت سنگین بینشون سرآشپز بود:
_ت‍...تو جادوگر حرومزاده...زنده‌ای؟!

تهیونگ ابرویی بالا انداخت و با نیشخند جواب داد:
_نمی‌فهمم منظورت از جادوگر چیه یا از چی حرف میزنی چون توی تمام عمرم آدمی به چاقی تو ملاقات نکردم! در کل به نفعته جلوی خواجه‌ی ولیعهد بی‌ادبی نکنی! حالا هیکلتو بکش کنار، کار مهمی توی آشپزخونه دارم!

_چی؟! به بینایی و شناسایی من در شناخت دیگران تهمت می‌زنی؟! و خواجه‌ی ولیعهد؟! رعیت پستی مثل تو؟! چرنده! سربازها رو صدا می‌زنم اگر پای کثیفت رو توی آشپزخانه‌ی من_...

تهیونگ بین جملات عصبی مرد پرید و با خونسردی‌ای که احساس می‌کرد اثر شبانه روز موندن کنار ولیعهد خنثی‌ کشوره، گفت:
_داری بیش‌تر از ظرفیت دهنت حرف می‌زنی، تو اینطور فکر نمی‌کنی هیونگ‌شیک؟

هیونگ‌شیک که از لحن صمیمی تهیونگ و خباثت پنهانش اصلا لذت نمی‌برد، بی‌میل سری به علامت مثبت تکون داد و رفت؛ اما همون برای پریدن رنگ سرآشپز و دوباره نشستن نیشخند روی لب‌های خواجه کافی بود. تهیونگ تنه‌ای به سرآشپز که از تایید محافظ ولیعهد وحشت کرده بود و حس می‌کرد توسط جادوگر طلسم شده، زد و با رضایت وارد آشپزخانه‌ی ستنی اما بزرگ قصر شد. همونطور که دست‌هاش رو به هم می‌مالید و نمی‌دونست از کجا شروع کنه، سری به اطراف چرخوند.

_(آخرین‌بار یه پسر لکنتی پادو اینجا بود. به نظر بچه‌ی خوبی می‌رسید. کاش الانم بود و کمکم می‌کرد راحت‌تر کارمو راه بندازم ولی ظاهرا امروز این طرفا نیست!)

شونه‌ای بالا انداخت و سمت یکی از آشپزها رفت که درحال دسته‌بندی مقدار زیادی مواد غذایی و ادویه در ظرف‌های چوبی و سفالی مختلف بود. دستش رو پشت سرش گره زد و سرکی روی ظرف‌ها کشید. بی‌مقدمه پرسید:
_اینا چین؟ می‌دونی طبعشون گرمه یا سرد؟

آشپز سرش رو بالا آورد و با اخم سردرگمی به غریبه‌ی مقابلش نگاه کرد. تهیونگ چشمی چرخوند. نشان خواجه‌ی ولیعهد رو از آستینش بیرون کشید و مقابل آشپز گرفت. با پریدن رنگ مرد و باز شدن لب‌هاش، نیشخندی زد و منتظر موند:
_بله البته که می‌دونم! این...این برگ‌هایی که می‌بینید آویشن، اون ریشه‌های زرد، زردک یا زردچوبه، این‌ گیاهان بادیان، زنجبیل، پونه، زعفران، فلفل سیاه و چوب دارچین هستن که همگی طبع گرم دارن! اون طرف هم نعنا و زیره و_...

_اوکی اوکی کافیه!

تهیونگ بین حرف آشپز پرید و بدون توجه به صورت متعجبش، به قسمتی از ادویه‌ها که آشپز درحال توضیح طبعشون بود، اشاره کرد:
_از اینجا تا اون طرف، هرچیزی که طبع گرمی داره رو از امروز به بعد برای پخت غذاهای ولیعهد استفاده می‌کنی، مفهومه؟!

🌺Blooms Melody🌺Where stories live. Discover now