هاناهاکی، بیماری افسانهای که در عین ناشناخته بودن برای خیلی از افراد جامعه، بین افراد عاشق فیلم و سریال و داستانهای رومنس، یه عاشقانهی بینهایت جذاب بود! برای فردی که نیمهش رو پیدا کرده و کشش و عشق غیرقابل کنترل بین نیمهها رو درک کرده، فقط فکر اینکه از طرف نیمهش رد بشه ترسناک بود چه برسه به مبتلا شدن به یک بیماری کشنده؛ اما پارک جیمین حتی به عنوان کسی که نیمهش رو ملاقات کرده این افسانه رو دوست داشت!
پسر مو صورتی از نوجوانی با این بیماری آشنا شده بود، اون هم با خوندن یک کتاب قدیمی توی زیرشیرونی خونشون و خب، همه چیز راجع به نیمههای گمشده برای پسرک جالب بود پس چرا این یکی نباید میبود؟ تهیونگ به عنوان بهترین دوستش بعد از اتفاقی که بین پدر و مادرش افتاد زیاد طرفدار داستانهای عاشقانه نبود پس جیمین لزومی ندید بهش درموردش بگه و هر از گاهی به عنوان تفریح یک فیلم یا داستان با این ژانر میدید؛ هرچند که بعد از پیبردن به اینکه واقعا چنین بیماریای وجود داره واقعا شگفتزده شده و اینترنت رو برای اطلاعات کسب کردن راجع بهش زیر و رو کرده بود اما از اونجایی که منبع موثقی نبود، بیخیالش شده بود.
با تمام داستانهای دردناکی که راجع به هاناهاکی خونده بود و حتی بعد از فهمیدن اینکه واقعیت داره، زمان پیدا کردن نیمهی گمشدهش حتی یک لحظه هم بهش فکر نکرده بود، حتی یک صدم ثانیه! و بعد از اون هم اصلا و ابدا اون بیماری افسانهای رو تهدیدی برای خودش نمیدید. اما پارک جیمین، دوستدار داستانهایی با ژانر هاناهاکی، هرگز و ابدا توی سیاهترین افکارش هم تصور نمیکرد که با شنیدن دو جمله به اندازهی تمام عمرش از وجود چنین بیماری خطرناکی به وحشت بیفته!
_خسخس تنفس این بیمار به خاطر آبی که توی دریا به خوردش رفته یا مشکلات تنفسی نیست، دوستتون به بیماری نادر هاناهاکی مبتلا شده!!
جیمین حتی متوجه نشد کی پاهاش شل شدن یا پرستار زیر شونهش رو گرفت. نفسش بالا نمیومد و احساس میکرد مغزش خاموش شده. توی یک روز راجع به پرت شدن بهترین دوسش توی آب و چهار روز بیهوش بودنش و احتمال خودکشیش و کتک خوردنش و داغون شدن خونهش شنیده بود و تمام اینها همچنان براش هضم نشده باقی مونده بودن، این خبر دیگه حتما یه شوخی بود. یه شوخی خیلی خیلی بیمزه و مسخره!
تنها چیزی که به سختی تونستی زمزمه کنه، این بود:
_چی؟!پرستار همونطور که کمک میکرد جیمین روی یکی از صندلیهای راهرو بشینه، سریع توضیح داد:
_همونطور که خودتون میدونستید به هوش نیومدن این بیمار غیرطبیعی بود پس چند دکتر متخصص چکش کردن تا متوجه مشکل بشن و اونجا متوجه تنفس غیرطبیعیش شدن. پس یه امآرآی سریع انجام دادن و در کمال شگفتی متوجه وجود یک سری ریشه و گلبرگ ظریف توی ریه بیمار شدن و با برسی رگهای سیاه روی سینهش، هاناهاکی تشخیص داده شد! راجع به هاناهاکی اطلاعات دارید یا توضیح بدم؟
ESTÁS LEYENDO
🌺Blooms Melody🌺
Ficción históricaکیم تهیونگ توی دنیای سیاه و سفیدی زندگی میکنه که فقط افرادی که نیمهی گمشدهشون رو پیدا کردن، قادر به دیدن رنگها هستن! دو نیمه فقط با لمس همدیگه و جریان الکتریسیتهی خوشایندی که بهشون موهبت رنگی دیدن میبخشه، از وجود هم خبردار میشن و جمعیت به قدر...