🌺Part 34🌺

2.5K 741 1.1K
                                    

تمام زمانی که ولیعهد تا سالن جلسات سلطنتی قدم می‌زد، احساس می‌کرد چشم‌های خیره‌ی زیادی از سمت خواجه و ندیمان و تمام ساکنین قصر بهش دوخته شده اما هربار که نگاهی می‌انداخت همه سر می‌دزدیدن و به کارشون ادامه می‌دادن پس فقط بی‌توجهی کرد و همراه محافظش به راهش ادامه داد.

وقتی وارد سالن جلسات شد هم کم و بیش اون نگاه رو از صف وزیرانی که با لباس‌های قرمز و کلاه‌های مشکی دو طرف سالن به خط ایستاده بودن احساس کرد اما فقط به ته سالن رفت، به امپراتور روی تخت اصلی و ملکه‌ی مادر و ملکه روی تخت‌های کوچک فرعی تعظیم کرد، از چند پله‌ی سکوی چوبی سالن که تخت‌ها روش قرار داشتن بالا رفت و بعد از صاف کردن هانبوک سیاه و طلاییش، کنار صندلی پدرش که خسته و ناخوش احوال به نظر می‌رسید، صاف ایستاد.

جلسه خیلی عادی با مسائل مهم روزمره‌ی کشور مثل تایین مالیات جدید، هزینه‌های داخل و خارجی قصر و ارتش و ذخایر غلات انبار و غیره و غیره گذشت و ولیعهد هر جا که لازم می‌دید دخالت کرده و نظر خودش رو مانند وارثی شایسته بیان می‌کرد. هیچ اشتباهی در کار نبود و هیچ مسأله‌ی مشکل سازی وجود نداشت؛ اما جونگ‌کوک نمی‌فهمید که چرا جو سالن و نگاه وزیران روش سنگینی می‌کنه!

وقتی به اواخر جلسه رسید، تقریبا به این نتیجه رسیده بود که اشتباه کرده و خودش رو برای بی‌خیال شدن آماده می‌کرد که جمله‌ای از سمت وزیر اعظم بهش فهموند حس ششمش تیزتر از این حرف‌هاست! وزیر به سمت امپراتور تعظیمی کرد و گفت:
_اعلی‌حضرت، جدیدا شایعاتی توی قصر پیچیده که مطمئنا بی‌معنی هستن، اما شما از قدرت تخریب شایعات باخبرید و من وظیفه‌ی خودم دیدم این رو به اطلاعتون برسونم.

امپراتور سمت برادرش چرخید و ابرویی بالا انداخت:
_چه خبر شده؟

_راستش شایعات راجع به ولیعهده که ممکنه آینده‌شون رو به عنوان وارث امپراتوری به خطر بندازه! اون شایعات می‌گن که ولیعهد...قادر به فرزند‌آوری و ادامه دادن نسل باارزش شما نیستن!

ابروهای جونگ‌کوک کمی درهم کشیده شدن اما این صدای تشر بلند ملکه‌ی مادر بود که به گوش‌ها رسید:
_کی جرئت کرده چنین چرندیاتی پشت سر وارث امپراتوری سر هم کنه؟! پیدا و مجازاتش کنید!

قبل از اینکه وزیران حرفی در جوابش به زبون بیارن، صدای ملکه نگاه‌ها رو به سمت اون چرخوند:
_پیدا کردن سر دسته‌ی خبرسازها اونقدرها آسون نیست. اما نمیشه شایعات رو نادیده گرفت. باید سریعا چاره‌ای برای خوابوندنشون پیدا کنیم. هرچند...

ملکه نیم نگاه کوچکی به سمت ولیعهد انداخت و نیشخند نامحسوسی زد:
_از اونجایی که ولیعهد اخیرا با نامزدشون یا هیچ صیغه‌ای دیده نشدن من زیاد راجع به بی‌اساس بودن شایعات مطمئن نیستم...

_ای گستاخ! چطور جرئت می‌کنی راجع به ولیعهد بر حق کشور اینطور صحبت کنی؟! یعنی به ولیعهد انگ ناتوانی می‌زنی؟!

🌺Blooms Melody🌺Where stories live. Discover now