🌺Part 73🌺

4.5K 867 2.5K
                                    


_هنوز به هوش نیومده؟

سوکجین پرسید و پسری که تازه از بیمارستان بیرون اومده و توی ماشین نشسته بود، با خستگی سرش رو به پشتی صندلیش تکیه داد:
_نه. دکتر می‌گفت از شوک و خستگی هشیاریشو از دست داده. نمی‌دونم توی اون بیمارستان لعنتی چی شنید که اینطوری از هوش رفته ولی واقعا امیدوارم بلای بدی سر پسرش نیومده باشه که جدأ نابود می‌شه!

سوکجین همونطور که ماشین رو به راه می‌نداخت سری به علامت مثبت تکون داد و پرسید:
_عموتو خبر کردی؟

_ماما نمی‌خواست اون از هیچی خبردار بشه ولی وقتی حالش انقدر بد بود و منم جوری تا خرخره توی کار فرو رفتم که یه ساعتم به زور می‌تونم بیام اینجا مگه می‌تونستم تنها ولش کنم بیمارستان؟ مجبور شدم بهش خبر بدم ولی نگفتم کجا و چرا از هوش رفته‌. همین کم مونده دوباره سر این قضایا دعواشون شه!

جونگ‌کوک گردن دردناکش رو به صندلی تکیه داد و سوکجین سعی کرد بحث رو عوض کنه چون می‌تونست حس کنه اعصاب پسر واقعا داشت از این همه فشار بهم می‌ریخت:
_یه مدتی از روی صحنه بودنت گذشته، براش هیجان نداری؟

پسر نگاه گود افتاده‌ش رو کمی به سقف ماشین دوخت و در آخر لبخند بی‌جونی زد:
_دوست داشتم بگم انقدر کسلم که حتی فکر کردن بهش خستم می‌کنه، ولی تو می‌دونی که وقتی پامو می‌ذارم روی صحنه چه بلایی سرم میاد هیونگ.

_انرژی طرفدارا فرو می‌ره دخالت، می‌دونم.

سوکجین با نیشخند ریزی اذیت کرد و جونگ‌کوک پشت چشمی براش نازک کرد:
_من هیچوقت اونطوری نگفتمش! همیشه می‌گم انرژیشونو می‌خورم!

_با نون بخور سیر شی! زحمت کشیدی واقعا، اینطوری که منحرفانه‌تر به نظر می‌رسه!

_اه محض خاطر عشقت هیونگ، یه بار که من می‌خوام مثل آدم متمدن بدون انحرافات حرف بزنم خودت شروع می‌کنی!

سوکجین تمام حرف پسر رو ول کرد و با اخم پرسید:
_عشق؟! عشقم کیه؟ قبل از جوابت همین الان بگم، نگو خودتی که درو باز می‌کنم می‌ندازمت پایین!

_خدایا معلومه که جوابم این نبود، ولی واقعا خجالت آوره عشقتو فراموش کنی! اونم عشقی به اون خاصی!

_هاه؟ خاص؟!

سوکجین که لحن جدی جونگ‌کوک رو می‌شنید، گیج پرسید و این‌بار پسر بود که نیشخندی زد. سمت مرد در حال رانندگی خم شد و زیر گوشش با حالت وسوسه انگیزی گفت:
_معلومه که خاص! سفید، کمر باریک، سبک و بغلی، به بوسیدنش معتاد شدی!

سوکجین پشت چراغ قرمز نگه داشت و سرش رو سمت جونگ‌کوک چرخوند. چند لحظه مسابقه زل زدن بینشون بر قرار شد و در آخر جونگ‌کوک پوفی کشید و عقب رفت:
_سیگاراتو می‌گم کیم سوکجین، سیگار! یه حرمسرا ازشون داری و یادت نمیاد؟ واقعا زشته!

🌺Blooms Melody🌺Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt