65

433 89 67
                                    

****

-لونا؟
هری نگاهش رو از دفتر بزرگی که جلوش بود، گرفت و به فردی داد که جلوی در ایستاده بود.
+هی... بیا داخل.

توی دفتر لویی بود. داشت به اطلاعات جدید رسیدگی میکرد و لیزا روی کاناپه‌ی جلوی میز نشسته بود و نقاشی میکشید.

-لونا اگر ممکنه... شما بیاین بیرون.
و با چشم، به دختر کوچولو اشاره کرد.
هری فورا از جا بلند شد.
+آره... آره حتما!

میز رو دور زد و همونطور که به سمت در میرفت، پرسید: لیزا عزیزم گرسنه نیستی؟
دختر که زبونش رو بین دندون و لبش اسیر کرده بود و داشت با دقت چیزی رسم میکرد، با حواس پرتی گفت: چرا... بستنی میخوام!

هری چشم‌هاش رو چرخوند.
+بستنی غذا نیست عزیزم!
به به، چه جمله‌ی آشنایی!
توی سرش برای خودش چشم غره رفت و بعد با گفتنِ "پوره‌ی سیب زمینی چطوره!؟" ، منتظر جواب موند.

پوره تنها خوراکی‌ای بود که از نظر لویی آشغال نبود و لیزا با علاقه میخورد!
لیزا-آخ جون! آره آره!

با چشم‌های ستاره بارون، روی مبل بالا پایین پرید.
هری لبخند بزرگی زد.
+باشه عزیزم.

از اتاق بیرون رفت و در رو پشت سرش بست. رو به منشی گفت که از آشپزخونه برای لیزا پوره سفارش بده و خودش بالاخره پیشِ فرستاده‌ی احتمالی آلفا رفت.

موهاش رو مرتب کرد و لبخند کوچیکی زد.
+متاسفم طول کشید. اوکی... موضوع چیه؟
-نه این حرف رو نزنین! آلفا گفتن که مجبور شدن برای سرکشی برن به سمت مرز شرقی؛ چون عجله داشتن نتونستن خودشون به شما بگن و خواستن که حواستون به اوضاع باشه.

بعد دستش رو به سمت هری گرفت.
-این رو هم دادن که به شما بدم.
هری با کنجکاوی پاکت رو گرفت و بعد سری تکون داد.
فرستاده خیلی زود از اونجا دور شد و هری رو با علامت سوال‌های ذهنش تنها گذاشت.

لویی چون عجله داشت، خودش نگفته بود بهش!؟ این دیگه چه چرندی بود؟ اونها حتی الان که آلفا کیلومترها دور شده بود هم میتونستن لینک داشته باشن!

پاکت رو باز کرد وتکه کاغذی از داخلش بیرون کشید.
«عمارت رو چک کن»

تنها چیزی بود که روی اون برگه‌ی سفیدِ کوچیک نوشته شده بود. هری جوششِ اسید معده‌ش رو احساس کرد. قضیه چی بود؟ چرا همه چیز انقدر مشکوک بود؟

تلاش کرد تا به آلفا وصل بشه.
+لو؟
چند ثانیه طول کشید و بعد صدای آلفا توی سرش پیچید و این دلگرمی بزرگی بود!

_عزیزم...
+لویی اینجا چه خبره؟ این کارا چیه؟ کجا رفتی؟
_بیبی لطفا کاری که خواستم رو انجام بده. بعدا برات توضیح میدم، باشه؟

A Whole New World(L.S/Z.M)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang