Part 31 "Enigma & Omega"

11.2K 1.4K 467
                                    

تقه‌ای به در خورد.
خدمتکار با کسب اجازه، وارد اتاق شد و سمت تهیونگ قدم برداشت.

خم شد و دم گوش تهیونگ چیزی گفت.

تهیونگ نگاهی به جین و هیونگ شیک که مشغول صحبت کردن با همدیگه بودن انداخت و آروم گفت:
_ بگو بیاد داخل.

خدمتکار تا کمر خم شد و با قدمای تند از اتاق خارج شد.

در اتاق باز شد و جین با شنیدن صدای نامجون درجا خشک شد.

نامجون با جدیت جلو اومد:
_ برای دو روز دیگه ترتیب یه نشست خبری رو دادم... بهتره خودت برای حرفایی که قراره بزَ...

جین به سرعت ایستاد و چرخید.
نامجون با دیدن دونسنگش حرفش رو از یاد برد و پاهاش به زمین چسبید.

جین با بغض به مردک های لرزون نامجون خیره شده بود و نامجون... نفس هاش کند شده بود...

_ ت-تو... تو...

تهیونگ با شوق ایستاد و آروم گفت:
_ دلم نیومد فقط خودم از وجودش توی کاخ با خبر باشم... اون دونسنگ هردوی ماست...

صدای آروم و ملایم جین، مهر تاییدی دیگر بر اینکه این یه رویای لعنتی نیست و نامجون واقعا بیداره بود.

_ نامجون هیونگ... د-دلم خیلی برات تنگ شده بود...

بالاخره پاهای نامجون به حرکت افتادن.
با اولین قدم اشک از چشم هاش سرازیر شد و لب پایینش با بغض به دندون کشیده شد.

به قدماش سرعت بخشید.
تمام وجودش برای به آغوش کشیدن برادرش، اون هم بعد از چهار سال پر می‌کشید.

قبل اینکه جین واکنشی نشون بده، محکم بغلش کرد و سر دونسنگش رو به شونه‌ش فشرد:
_ متاسفم... خیلی متاسفم جینا... ببخشید که نتونستم ازت محافظت کنم دونسنگ کوچولوی من... هیونگ متاسفه سوکجینا...

جین با خنده هیونگش رو بغل کرد و گفت:
_ اسیر نشده بودم که... میبینی که، وزن هم اضافه کردم.

نامجون به آرومی ازش جدا شد و صورتش رو دو دستی قاب گرفت:
_ بزار ببینمت... چهار ساله حتی نتونستم عکسات رو ببینم...

جین دستاش رو روی دستای نامجون گذاشت:
_ اوهوم... چهار ساله هیچ خبری از همدیگه نداریم...

تهیونگ جلو اومد و گفت:
_ اگر مزاحم نیستم... ما این وسط یه مشکلی داریم که الان کل کشور فوکوس کردن روش!

دو برادر از همدیگه جدا شدن و به برادر تاجدارشون خیره شدن.

_ جین چندوقته که برگشته؟ اصلا مگه اجازه برگشت رو داشت؟!

تهیونگ بیخیال شونه‌ای بالا پروند:
_ اجازه که نداشته... چون حکم لغو تبعیدش باید توسط دادگاه سلطنتی تایید بشه... اما خب، لازم بود که برگرده.

King Of Emotions (VKook)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora