چشمام رو بستم و برای چند لحظه تلاش کردم اشفتگی ذهنم و این افکاری مزخرف که مثل چنتا بچه تو ذهنم به این طرف و اون طرف میدوند رو آروم و ساکن کنم.
تصمیم داشتم بعد از مدرسه مستقیم برم سمت خونه یونگی اینا.
مطمعنم العان حالش خوب نیست. معمولا عادت ندارن بروز بده احتمالا چون نمیتونست جلوی بروز دادنشو بگیره امروز مدرسه نیومده.شاید رابطه من و وونیونگ درست بشه و سو تفاهم بینمون رفعه بشه ولی یونگی و هوسوک؟فکر نکنم ، به این زودیا قطعا نه.
با اینکه باهم صحبت کرده بودیم و مثلا! سو تفاهم های بچگانه رو رفع کرده بودیم ولی هنوز جو بینمون سنگین بود و انگار هیچکدوممون تمایل نداشتیم زیاد با هم صحبت کنیم.
انگار تهیونگم فهمیده بود یکم حالم گرفتست بخاطر همین زیاد سر به سرم نمیذاشت.
بقیه روز رو سعی کردم بدون دردسر بگذرونم هرچند معلم های نیمه محترم اصلا اجازشو ندادن و هرکدوم که اومدن سر کلاس یکی یکی شروع کردن به گیر های الکی بهم دادن یا سر اشتباه وارد کردن نمره یا تحقیق و تکالیف دیگه.
مدرسه مثل یک جعبه پر از عذاب بود که منو انداخته بودن داخلش مثل یک اتاقک که منو گذاشتن داخلش و میگن برو برای بقا تلاش کن.
از مدرسه که خارج شدم انگار جون تازه گرفتم.
حضور یه نفر رو کنار خودم حس کردم.جنی_میخوای بیای باهم بریم خونه؟
چیزی رو زیز کفشم له کردم
+نمیخوام برم خونهجنی_ کجا میری؟
+خونه یونگی
لبخند کوچیکی زد
جنی_ تو مگه نمیشناسیش؟ اگه العان رفتی با اردنگی پرتت میکنه بیرونشروع کردیم به راه رفتن
+دیگه اینقدرام اغراق نکن راجب اون بدبخت ، همه ادما دوست دارن موقع بدبختی دوستاشون کنارشون باشنایندفعه بلند خندید
جنی_ یونگی اصلا مگه بَشَره؟ایندفعه منم خندم گرفت
+نمیدونم والاجنی_ منم میام تا وقتی با اردنگی پرتت کرد بیرون از کف اسفالت جمعت کنم
دستم رو گذاشتم تو سینم و سرم رو جلوش خم کردم
+مرسی بابت این فداکاریتون خانم توروخدا منو اینقدر شرمنده نکنید.تصمیم گرفتیم که بقیه راه رو پیاده نمیتونیم بریم بخاطر همین تاکسی گرفتیم.
بعد از دادن ادرس راحت روی صندلی لم دادم.
جنی سرش داخل گوشیش بود و هر از گاهی یه لبخند گله گشاد میزد.کنجکاو از گوشه چشم بهش نگاه کردم. از گوشه گوشیش اسم کسی رو روی صفحه تلفنش دیدم.
«جیمین»وقتی متوجه شد دارم تلاش میکنم مثل استاکر ها تو گوشیش فظولی کنم سریع نگاه تیزی بهم انداخت و گوشیش رو یه وری کرد.
تلاش کردم بیخیالش بشم.

KAMU SEDANG MEMBACA
𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏ
Romansaɴᴇᴡ sᴛᴜᴅᴇɴᴛ [چی میشه اگه با ورود یه دانش آموز جدید به مدرسه یه اکیپ چند ساله از هم بپاشه؟] . . . Genre:school life-romance-sports-littile fake chat-comedy-drama couple:vkook-sope-namjin