part𔘓17

1K 132 10
                                    


(از زبان تهیونگ)

جین_ ولی من کاملا جدیم نامجون ما باید از هم جدا بشیم‌.

نامجون_شام خوردی؟

جین_نه

نامجون_شام بخور

جین دستش رو از رو سینش باز کرد و حق به جانب تیکه ناگت رو از دست نامجون گرفت‌
.
از پناهگاهم ، پشت مبل، بیرون اومدم.
+لعنتی فکر کردم جفتتون در آستانه فروپاشین

خودم رو جمع و جور کردم و به نامجون رسوندم.
+عام خوب پس از فردا همراهت بیام شرکت؟

نامجون و بیخیال نگاه کردن به جین شد و سمتم برگشت
نامجون_فعلا نه، باید قبلش خودم با بابا صحبت کنم
.
نفس عمیقی کشید و سرش رو سمت بالا گرفت
نامجون_اگه بفهمی اومده شرکت من میاد دنبالت تا برت گردونه

دوباره بهم خیره شد
نامجون_نمیخوای که اینجوری بشه؟

+نه خوب

جین که انگار کلا دعوای خودش و نامجون رو بعد از خوردن شام فراموش کرده بود با حالت سوالی پرسید.
جین_در مورد خاله هه را چی؟

نامجون به اوپن تکیه داد.
نامجون_در مورد مادرم هیچی به ذهنم نمیرسه.

نامجون_ اون به اندازه خرجی خودش پول و پلا داره در این مورد وابستگی به ما نداره ولی... شاید یه روانشناس خوب بگیرم تا باهاش صحبت کنه

دوست نداشتم دیگه به حرفاشون گوش بدم.
شب بخیر کوتاهی گفتم و سمت اتاقی که نامجون بهم داده بود پناه بردم.

میدونم که همه چیز درست میشه. وقتیم که نامجون با اون مردک صحبت کنه دیگه.. همه چیز میفته رو غلتک.

یکی دو روزی هست که جین و نامجون اومدن و من بلاخره از اون خونه جهنمی و اون زن فاصله گرفتم.

فردا دوباره میرم مدرسه کوفتی. دوست دارم از نامجون بخوام من رو به مدرسه قبلیم برگردونه ولی همینحوری به اندازه کافی سربارشم دیگه نمیتونم از این آویزون تر و پررو تر بشم‌.

لامپ اتاق رو خاموش کردم و تاق باز روی تخت خوابیدم و به سقف خیره شدم.
نتونستم از جونگکوک تشکر کنم. امروز گرفته بود. شاید براش دردسر درست کردم.

جونگکوک، اون پسر..

غلطی روی تخت زدم. احتمالا بخاطر جریان وونیونگ ایناس ولی  این روزا بیشتر راجبش فکر میکنم.

  خیلی ساکته  اینقدر که نه دانش آموزا و نه معلم ها متوجه حضورش نمیشن. حتی از معلم سوالی هم نمیپرسه. با اینکه خیلی ساکته ولی خجالتی نیست.
اگه یکم به خودش برسه و وضع اجتماعیشو بهتر کنه احتمالا خوب محبوب میشه بین دخترا.

با تداعی شدن اتفاقات کتابخونه توی ذهنم لب گزیدم.
بدنشم خوبه.

دوباره روی تخت غلطی زدم‌ و محکم پتو رو روی خودم کشیدم.

𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏDonde viven las historias. Descúbrelo ahora