part♡36

716 104 19
                                    


دستش رو گرفتم و از جاش بلندش کردم..یکم داغ بود.
مگه قرار نبود فقط سه تا پیک دیگه بخوره؟

روی میز رو نگاه کردم و با بطری خالی مواجه شدم..وای کار خودش کرده..اصلا فکر نمیکردم یکی مثل جونگکوک اینقدر از الکل خوشش بیاد!

همینجوری که داشتم میکشیدمش و از میز دور میشدیم ناگهان خنده هیجان زده ای کرد.

جونگکوک_میگم بیا دستشویی رو بیخیال شیم، بریم برقصیم؟

قشنگ مشخصه تا خرخره گرفتتش

+حالت هنوزم سر جاشه یا نه؟

جونگکوک_اره.

+واقعا؟

جونگکوک_اره بابا، فقط احساس میکنم یکم پررو تر از حالت معمولیم شدم‌ وگرنه میدونم دارم چیکار میکنم.

تو دلم خداراشکر کردم که از اون ادم های بدمست نیست.
با رسیدنمون به سرویس بهداشتی صدای موزیک کمی کمتر شد

+برو داخل یکم اب بزن به صورتت من همین بیرون منتظرت میمونم

جونگکوک_باشه

با رفتن جونگکوک به دیوار تکیه دادم و چشمامو بستم.

بکهیون_تهیونگ؟

هینی از ترس کشیدم

+ترسیدم

بکهیون_ببخشید

خودمو یکم جمع و جور کردم

+اشکالی نداره..

بکهیون_مثل بادیگارد ها جلوی در وایسادی

یکم از در سرویس بهداشتی فاصله گرفتم
+حواسم نبود..راحت باش

در رو باز کرد و وارد دستشویی شد.
حرف زدن باهاش زیاد حس راحتی بهم نمیداد. و..مگه جیمین نرفته بود پیشش پس چرا تنهاست؟

همینجوریش کم به چیزای چرت و پرت فکر میکنی ، بشین به بکهیون و جیمینم فکر کن.

نفس کلافه ای کشیدم.
اخرش فیوز مغزم میپره...

بعد از مدتی جونگکوک از سرویس بهداشتی بیرون اومد.
همونجوری که دستش رو با پشت شلوارش خشک میکرد اشاره کرد که بریم.

+باید با آب سرد صورتت رو میشستی

جونگکوک_همینکارو کردم..العان بهترم

با دوباره وارد شدنمون به سالن به سمت پیست رقص پا کج کرد

جونگکوک_ولی هنوزم میخام برقصم.

سریع دوید و قاطی جمعیت شد.
سری از رو تاسف براش تکون دادم و سمت میزمون رفتم.

چشمامو لای کسایی که تو پیست رقص میرقصیدن می چرخوندم و حواسم به جونگکوک بود. همراه با اینطرف و اونطرف شدنش چشمامو باهاش تکون میدادم.

𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏDonde viven las historias. Descúbrelo ahora