part𔘓42

597 94 74
                                    


با برگشتن به هتل سریع شروع به تعویض لباس کردیم.
تمام تلاشمو کردم که یک استایل خیلی خوب داشته باشم. در نهایت هم یکم عطر به خودم زدم و کارو تمام کردم.

وقتی جیمین و تهیونگ رو دیدم متوجه شدم که این فقط من نبودم که خیلی برای استایلم تلاش کردم. واقعا فوق العاده شده بودن.
تهیونگ بیشتر البته.

در حالی که نمیتونستم چشمامو از رو تهیونگ بردارم جیمین رو مورد خطاب قرار دادم

+چقدر تیپ زدی کلک امشب خبریه؟ خیلی تو دل برو شدی.

جیمین_ من خودم تو دل برو بودم مراقب باش چشمم نزنی

و بعدم شروع به گرفتن ژست های مثلا ایدلی کرد.

+خیلی ناراحتی درارم بشاشم روت اخه میگن شاش مثل چشم زخم عمل میکنه.

جیمین_ عنتر بیشعور.

چشمکی بهم زد
جیمین_ توهم حسابی خوشتیپ شدیا

تهیونگ هم حرفش رو تایید کرد.
خندیدم

+ولی منکه به گرد پای استایل کردن تو نمیرسم

اهی کشید و بهم نگاه کرد
جیمین_ تو اصن نیاز نیست استایل کنی اینقدر خوش اندامی که گونی هم بپوشی بهت میاد.

چه دنیای عجیبیه من دارم حسرت اندام جیمین رو میخورم درحالی که اون داره حسرت اندام منو میخوره جالب و خنده داره...

باز زیر چشمی به تهیونگ خیره شدم..دلم میخواست ازش تعریف کنم ولی خجالت میکشیدم. قبلا اینقدر خجالتی نبودم میتونستم راحت تعریف کنم..حالا همه چیز فرق کرده.

حالت بگذریم...اون دیگه چرا از من تعریف نمیکنههههه
بلاخره از اتاق خارج شدیم و وارد لابی هتل شدیم. هوسوک و یونگی هم حسابی به سر و وضعشون رسیدن بودم

سوتی زدم
+اوه ببین امشب چخبره

هوسوک_ تو که خودت از ما خوشتیپ تر شدی بلا، چندتا دختر میخای تور کنی؟

تهیونگ به سمت بیرون هتل رفت
تهیونگ_ یالا بیاین سوار شید.

بدون هیچ حرفی سوار ماشین شدیم طبق معمول جیمین جلو و کنار صندلی راننده نشست و ماهم پشت.

تهیونگ خیلی اروم رانندگی میکرد و اهنگ ملایمی تو ماشین درحال پخش بود همه این عوامل دست به دست هم داده بودن تا چشمام کم کم سنگین بشه.

درست لحظه ای که داشتم واقعا خواب میرفتم ماشین متوقف شد.

تهیونگ_ خوب، رسیدیم نظرتون؟

با دهان باز یه رستوران که چه عرض کنم کاخ خیره شدیم.

جیمین_ میگم مطمعنی این رستورانه؟

تهیونگ در ماشینو باز کرد و پیاده شد
تهیونگ_ اره من هیشه وقتی پدرم میخواست به شعبه ژاپن سر بزن برای تفریح میایم اینجا...میومدیم

𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now